کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
بازار کتابهای تخصصی کوچکتر از ناشران عمومی است و مخاطبان محدودی نیز دارد. اینکه یک ناشر بتواند در این بازار، تبدیل به یک انتشارات معتبر و نامش آشنای ذهن علاقهمندان شود، هنری است که انتشارات آریاناقلم موفق به انجام آن شده است.
سمیه محمدی، مدیر این انتشارات، نسبت به همه نوآوریها و اتفاقات جدیدی که در بازار کتاب در حال وقوع است، خوشبین است و میگوید شاید در کوتاهمدت آسیبهایی داشته باشند، اما در نهایت بازار کتاب را بزرگتر میکنند و این به نفع همه کسانی است که در این بازار فعالیت دارند.
گفته میشود سرانه مطالعه در ایران پایین است؛ اما گویا وضعیت در حوزههای تخصصی بهتر از حوزههای عمومی است. ارزیابی شما در این خصوص چیست؟
دقیقاً نمیدانم آمارهایی که از سرانه مطالعه در کشور اعلام میشود، چقدر معتبر است. از طرف دیگر، تعریفهای متفاوتی برای مطالعه وجود دارد. برای محاسبه سرانه مطالعه باید بدانیم دقیقاً چه چیزی را مطالعه به حساب میآوریم. آیا این مطالعه فقط کتاب خواندن را در بر میگیرد یا چیزهای دیگری هم هست؟
نظر من این است که مطالعه کتاب و اقبال به آن در سالهای اخیر بیشتر شده و روندی روبهرشد داشته است. این ممکن است دلایل مختلفی داشته باشد؛ از جمله تأثیر شبکههای اجتماعی و اینکه افراد نیازهایی احساس میکنند و در راستای پاسخگویی به این نیاز، به کتاب روی میآورند.
احتمالاً این هم درباره کتابهای تخصصی صادق است و هم کتابهای مرتبط با توسعه فردی، روانشناسی و… . به نظر میرسد اشتیاق به کتاب در این سالها بیشتر شده است. البته متغیرهای دیگری چون قیمت کتاب هم در سرانه مطالعه تأثیرگذار است. اما من فکر میکنم برآیند همه عوامل مؤثر، در نهایت مثبت بوده است.
در حوزههای تخصصی، نیازها و مسائلی که افراد در کسبوکارهایشان با آن مواجه میشوند، آنها را بهسمت کتاب سوق میدهد. البته موضوع مهم دیگر این است که مردم دنبال افراد آگاه و باتجربه و یادگیری میروند و به تبع آن، به کتاب هم میرسند. بازار کتابهای تخصصی از بازار کتابهای عمومی کوچکتر است و در نهایت شاید بازار کتابهای عمومی پررونقتر باشد.
آیا مارکتینگ کتاب تخصصی روشها و سیستمهای متفاوتی دارد؟ شما چه اقداماتی در این زمینه انجام دادهاید؟
کتاب هم مثل هر کالای دیگری دارای مشخصات است و نیز مفهوم و خدمت اصلی و گروه مخاطبان خاص خود را دارد. اگر بخواهیم برای کتابی بازاریابی کنیم، هم باید به ابعاد مختلف محصول، اینکه قرار است چه نیازی را برطرف کند و به چه منظوری به خدمت گرفته شود، توجه کنیم و هم اینکه چه گروهی مخاطبان اصلی آناند و این گروه چه ویژگیهایی دارند و چطور میتوان به آنها دسترسی پیدا کرد.
بنابراین، هر کتاب یا مجموعهکتابی بازاریابی مخصوص خود را طلب میکند و باید بتوان با مخاطب آن ارتباط برقرار کرد. در این راستا باید از همه ابزارهایی که برای پروموشن کتابها در اختیار داریم، استفاده کنیم تا مخاطب را مطلع یا قانع کنیم که این کتاب نیازش را برطرف میکند و به این شکل برنامه بازاریابی آن را تدوین میکنیم.
عدهای معتقدند برگزاری جلساتی مانند نقد و بررسی و رونمایی و جشن امضا، دون شأن است و ارزش کتابها را پایین میآورد؛ اما برخی دیگر آن را روشی کارآمد برای تبلیغ کتاب میدانند. نظر شما دراینباره چیست؟
همانطور که گفته شد، اگر کتاب را نوعی کالا بدانیم، میپذیریم که مثل هر کالای دیگر مقتضیات و مخاطبان خاص خود را دارد؛ از این رو با توجه به گروه مخاطبان، باید برنامه بازاریابی کتاب را تدوین کرد.
در کتابهای تخصصیتر که مخاطبان خاصتری دارند، ممکن است جلسات نقد و بررسی مفید باشد و به برقراری ارتباط اولیه بین کتاب و مخاطبان منجر شود و افراد متوجه شوند که این کتاب پاسخگوی نیازشان است یا نه؛ همینطور به مخاطبان این امکان را میدهد که در جمعی قرار بگیرند که احتمالاً نیازها و دغدغههای مشابهی دارند و به این بهانه ارتباطاتی شکل بگیرد که خود این موضوع نیز از ارزشهایی شمرده میشود که ما در مقام تولیدکننده ایجاد کردهایم.
نگاه من به جلسات نقد و بررسی مثبت است، اما آنچه نمیپسندم جشن امضای کتاب در جلساتی است که جنبه نمادین پیدا میکند، اما محتوایی در آن جلسات عرضه نمیشود.
یکی دیگر از نوآوریهایی که در صنعت نشر اتفاق افتاده، حرکت بهسوی کتابهای صوتی و الکترونیک است. این سیستم و پلتفرمهای ارائهدهنده آن چقدر میتوانند کمککننده باشند؟ مزایا و معایب آنها چیست؟
در کل، نگاه من به کتابهای صوتی و الکترونیک مثبت است و فکر میکنم تمام این سیستمها و پلتفرمها باعث بزرگ شدن بازار میشوند. کسانی که قبلاً به هر دلیلی امکان تهیه کتاب کاغذی یا میلی به این کار نداشتند، با نسخههای الکترونیک به مشتریهای بازار کتاب تبدیل شدهاند و این خصوصاً در زمینه کتابهای صوتی صادق است.
شاید بتوان گفت مخاطبان کتابهای الکترونیک و کاغذی در یک دسته قرار میگیرند؛ یعنی کسانی که بیشتر طرفدار متن و نوشتارند. اما مخاطبان کتابهای صوتی، اغلب کسانیاند که تمرکزشان روی متن کمتر بوده است و بیشتر ترجیح میدهند بشنوند یا فرصتی برای کتاب خواندن ندارند.
این وضعیت، بازار کتاب را بزرگ میکند و حتی ممکن است مخاطبانی را از بازار کتاب کاغذی به بازار کتاب الکترونیک و صوتی بکشاند. در کتابهای تخصصی، ما شاهد این بودهایم که فرد کتاب صوتی را گوش کرده و به آن علاقهمند شده و بعد برای مطالعه عمیقتر، سراغ نسخه کاغذی آمده است.
بلاگرهای کتاب، بهخصوص در دوران همهگیری کرونا، طرفداران زیادی پیدا کردهاند و ما با ارائه خلاصه کتابها در صفحات شخصی و پادکستها و… مواجهیم. آیا این اتفاق را در راستای رونق صنعت نشر میدانید یا ارائههای اینچنینی از کتاب را آسیبزننده میبینید؟
با نگاه کوتاهمدت، امکان دارد چنین چیزهایی آسیبزننده به بازار تلقی شوند؛ زیرا، همانطور که گفتید، وقتی برخی افراد خلاصهای از کتاب را میشنوند، ممکن است دیگر سراغ اصل کتاب نروند. البته بسیار به کیفیت محتوایی که کتاب در آن معرفی شده بستگی دارد.
بعضی آنقدر کتاب را خوب تعریف میکنند که شاید من هم از تهیه و خواندن آن کتاب احساس بینیازی کرده باشم و این خوب نیست. زمانی مخاطب به یادگیری و فهم عمیق میرسد که مطلب را کامل خوانده و دریافت کرده باشد. باز هم فکر میکنم در نگاه بلندمدت همه اینها به بزرگتر شدن بازار کتاب و بیشتر شدن استقبال مخاطب از کتاب کمک میکند.
بازیگر مهم اکوسیستم کسبوکار نشر چه بخشی است و نبض آن را کدام قسمت در دست دارد؟
قاعدتاً همه مؤثرند و نقش مهمی ایفا میکنند، اما شاید اصلیترین نقش را در این میان ناشر داشته باشد. اگر ناشر کتاب خوبی به بازار عرضه نکند یا اصلاً کتابی عرضه نکند، قاعدتاً باقی اجزای سیستم نمیتوانند این امر را جبران کنند و ضعیف میشوند.
اگر ناشرها را تقویت کنیم و ناشران کارهای خوبی به بازار عرضه کنند، بقیه اجزا هم میتوانند کمک کنند. با وجود این نمیتوان نقش باقی اجزا و روندها را هم نادیده گرفت؛ مثلاً هرقدر ناشر تلاش کند، اما وزارت ارشاد همراه نباشد یا نقشش را بهخوبی ایفا نکند یا نقشی به غیر از آنچه لازم است، داشته باشد، و به نوعی در مسیر نشر سنگاندازی کند، این چرخه درست کار نخواهد کرد.
چالش اصلی نشر را چه میدانید؟
وضعیت اقتصادی مردم و اقتصاد نشر به نظرم چالش اصلی است. اینکه قیمتها ثبات ندارند و هر بار باید ببینید که قرار است با چه قیمتی کتاب را تولید کنید. چیزی که برای افراد بسیاری مشهود است، مسئله قیمت کاغذ است و البته درباره سایر نهادهها مثل مرکب، چسب و چیزهای دیگرِ مرتبط با تولید کتاب هم وضعیت همینطور است.
در بیثباتی قیمت، هم این موضوع هست که هر بار نمیدانید با چه قیمتی باید کتاب را تولید کنید و هم اینکه اصلاً نمیدانید مواد اولیه مورد نیازتان موجود است یا نه. این به نظر من چالش اصلی است. ما مثلاً وقتی میخواهیم کتابی را تجدید چاپ کنیم، متوجه میشویم مواد اولیهای که در چاپ قبلی به کار برده بودیم، موجود نیست یا اگر باشد، باید با قیمتهای بالا تهیه کنیم و این نیاز به محاسبات مجدد دارد.
از طرف دیگر، باید در نظر بگیریم که آیا مشتری توان پرداخت چنین هزینهای برای کتاب را دارد یا خیر. این مسئله اقتصادی و بیثباتی قیمت نهادههای تولید کتاب چالش اصلی است.
درست است که قوانینی که وزارت ارشاد وضع میکند و ایجاد محدودیتها و ممیزیهای کتاب بسیار آزاردهنده است، اما دغدغه اصلی به نظر من مسئله اقتصادی است که البته همه کشور با آن دست به گریبان است.