کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
هر چقدر هم که علوم مختلف پیشرفت کرده و بشر را به امکانات جدید تجهیز کنند، بعید به نظر می رسد بتوان رنج را از صحنه زندگی انسانی حذف کرد. رنج غالباً با طعمی از تلخی اندوه و غم تجربه میشود؛ همان پدیدهای که اصلاً خوشایندمان نیست و قلبمان را به درد میآورد.
به وجود آمدنش اصلاً تحت اراده انسانیمان نیست و به همین دلیل دائماً از بودنش اظهار تأسف میکنیم و خودمان را در جایگاهی میبینیم که در حقش اجحاف شده و مستحق این بلا نبوده است.
از منظر دیدگاه عمومی، رنج باعث میشود لحظات دردناکی را بگذرانیم و خودمان را در این مسیر تنها ببینیم. حتی شاید باعث افسردگی و انزوامان شود. فردی که رنج دیده، تا مدتها دنیای روانیاش از این سؤالات که «چرا من؟»، «به کدامین گناه؟»، «تا کی؟»و… انباشته خواهد بود و نهتنها جواب مناسبی برای این قبیل سؤالاتش پیدا نخواهد کرد که اکثراً ناامیدتر از قبل خواهد شد. اما اگر زاویه دیدمان را کمی به جهاتی دیگر بچرخانیم، چه اتفاقی خواهد افتاد؟
تفکر خودشیفتهوار
در مورد چرایی به وجود آمدن رنجها، تاکنون جواب قانعکنندهای نیافتهایم. در مورد اینکه رنج از کجا آغاز میشود و به کجا میرسد نیز اتفاق نظری موجود نیست. به نظر میرسد چرخه معیوب از آنجا آغاز میشود که دریافت ما، باور و فهممان از خود بهعنوان یک انسان (هر چقدر هم که خوب باشیم) بسیار ویژه و خاص است.
خود را تافتهای جدابافته از پیکره انسانی میبینیم و حاضر نیستیم زندگی را با تمام ویژگیهای طبیعیاش که آمیخته با نوعی اصالت و وحشیگری است (به خاطر غیرقابل پیشبینی بودنش) پذیرا باشیم. تمام عمرمان به دنبال اثبات این موضوع هستیم که فقط به حکم اینکه انسان خاصی هستیم، نباید در معرض رنج باشیم، در حالی که نمیخواهیم بپذیریم ماهیت زندگی درهمآمیختگی است و بیپروایی.
هنوز به این بلوغ نرسیدهایم که بدانیم همانگونه که هستی در تقسیمبندی توانمندیها، ویژگی ظاهری و… از ما مشورتی نگرفت، قطعاً در خلق سایر ابعاد وجودیمان نیز با ما مشورتی نخواهد کرد که رنج نیز بخشی از آن است. جان کلام اینکه، هر چه خود را جدا از بقیه هستی و خلقت بدانیم، مواجه شدنمان با رنجهایمان دشوارترین کار ممکن خواهد بود.
چه باید کرد؟
اینکه چگونه میتوان با وجود رنجها باز هم آگاهانه زیست، یعنی برای رنج کشیدن، دست از ملامت خویشتن و دیگری برداشت، خود نیازمند آموختن مهارتی است که نامش را میگذاریم: «مهارت آگاهانه رنج کشیدن».
جوهره اصلی این مهارت «شفقت و مهرورزی» است. اینکه در هنگام رنج کشیدن به جای قضاوت کردن خود، توانمندیهایمان و دیگری، به احوالاتی که بر ما میگذرد هوشیار باشیم و مسیر رنج کشیدن را با شفقت با خویشتن بگذرانیم.
بهعنوان مثال اگر عزیزی را از دست دادهایم و در حال تجربه کردن فقدان و جدایی هستیم، اگر برای مدتی کوتاه برای آرام خوابیدن نیاز به مصرف دارویی داریم، با لجبازی آن را از خویشتن دریغ نکنیم. یا اگر برای بهبود احوالاتمان نیاز به مشاوره گرفتن از درمانگران حوزه سلامت روان داریم، متعصبانه جملاتی چون «مگر من دیوانهام؟»
را به کار نبریم و مهربانانه اجازه دهیم تا هر آنچه که به بهبود شرایطمان کمک میکند، اتفاق بیفتد. تمامی هیجانات و احساسات این مسیر را مهربانانه تجربه کنیم، یعنی در تمامی این لحظات، ساحت درون را مشاهده کنیم تا مبادا هیجانی باشد و ما از حضورش غافل باشیم.
اگر از این منظر به رنجهایمان نگاهی بیندازیم که آیا این رنج باعث گسترش توانمندیهای ساحت روانمان شده یا نه؛ آیا فضیلتی را به داشتههایمان اضافه کرده یا نه؛ آنوقت میتوانیم ادعا کنیم که رنج باعث معنا بخشیدن به زندگیمان میشود.
چقدر عالی 👏
داشتم فکر میکردم باخودم یه لحظه این کلمه ی رنج و آگاهی اومد توی سرم بهنظرم موضوع خوبی اومد سرچ کردم راجبش بخونم که با این مقاله ی زیبا رو به رو شدم . واقعا دست مریزاد
عالی بود مرسی🌹
درسته چون رنج اجتناب ناپذیره بهتره آگاهانه مسیرمون رو باهاش طی کنیم عوض اینکه غفلت کنیم و رنج با یکدفعه ظاهر شدنش طوری جلوه کنه که در ژرفای ناامیدی غرق بشیم و مداوم مجبور به جنگیدن با افسردگی های تمام نشدنی باشیم.