کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
عباس عینعلی/ کرونا و تجربه شرایط قرنطینه، شکل جدیدی از نیازها را به وجود آورد. رشد پلتفرمهای مراقبت از راه دور، همزمان با همراهی جامعه پزشکی، شتاب بیشتری به دیجیتالشدن بازار سلامت بخشید. آنچه از قبل و در طول دوره کرونا جزء نگرانیهای همیشگی خانوادهها بهشمار میرفت، مراقبت از سالمندان بود.
با توجه به رشد جامعه سالمند و همزمان افزایش شتاب زندگی روزمره، نگرانیها و چالشهای زیادی برای خانوادههای دارای افراد سالمند به وجود آمده است. با رحمتالله مهدیخانی (نفر سمت راست در عکس)، بنیانگذار یکی از استارتاپهای سلامت سالمندان که گجتهای مخصوص سالمند تولید میکند، به گفتوگو نشستیم و درباره ایده و محصولش و وضعیت امروز استارتاپهای این حوزه از او سؤال کردیم.
آقای مهدیخانی لطفاً خودتان را معرفی کنید، از سوابق و تجربیاتتان بگویید.
من رحمتالله مهدیخانی هستم. ۴۸سالهام و کارشناسی مهندسی مکانیک دارم و حدود ۱۲ سال است که در حوزه آیتی فعالیت میکنم. تاکنون چند استارتاپ راهاندازی کردهام که سِیواَپ یکی از آنهاست. اکثر استارتاپهایی که راهاندازی کردهام در حوزه سلامت بودهاند؛ مطپ و کلینیکت از استارتاپهایی است که من راهاندازی کردم؛ اما موفقترین آنها سیواپ است.
برای ما از سیواَپ بگویید؛ از چه سالی شروع شد و ایده آن چطور شکل گرفت؟
در سال ۱۳۹۷ از طریق یکی از دوستان که در راهنماییورانندگی اصفهان سِمتی داشت، پیشنهادی دریافت کردم که ناشی از یک نیاز بود. البته همچنان آن نیاز وجود دارد. مسئله این بود که موقعیتیابی تصادفات در بعضی موارد خصوصاً در شبها بسیار وقتگیر و پراشتباه است.
طبق پروپوزالی که دریافت کردیم، قرار بر این شد که ما بهصورت هوشمند، محل تصادف را از طریق یک اپلیکیشن برای پلیس راهور ارسال کنیم. با مطالعاتی که ما با تیممان روی هوش مصنوعی داشتیم، از حسگرهای خود گوشیهای موبایل استفاده کردیم تا حتی به کسی نیاز نباشد که اطلاع دهد تصادف شده است.
در واقع گوشی موبایل با ضربه و صدا و شتاب منفی تشخیص میدهد که تصادف اتفاق افتاده و بهصورت خودکار به راهنماییورانندگی اعلام و لوکیشن را هم ارسال میکرد. کاربری این طرح برای اورژانس هم مطرح شد؛ چراکه این سازمان هم تقریباً همین مشکل را دارد.
مراحل کار را تا محصول نهایی پیش بردیم، تستهای آزمایشگاهی بهخوبی جواب دادند و اپلیکیشن هم توسعه داده شد. اما بهدلیل بوروکراسیهای اداری این پروژه به نتیجه نرسید. این را هم بگویم که ما قراردادی نداشتیم و این کار را بهصورت یک پروژه تحقیقاتی انجام دادیم که البته نتیجه داشت، ولی خوشبین بودیم که مورد استقبال قرار خواهد گرفت، البته اینطور نشد.
در سال ۱۳۹۸ یک رویداد از طرف دانشگاه علوم پزشکی برگزار شد و دوستانی به ما پیشنهاد دادند که این پروژه را به سمت خدمات سالمندان ببریم. ما هم این کار را انجام دادیم. محصول را با توجه به نیاز سالمند تغییر دادیم، اما با توجه به وضعیت سالمندان به این نتیجه رسیدیم که شاید استفاده از گوشی موبایل برای سالمند کمی مشکل باشد.
این شد که به فکر طراحی یک گجت بهصورت یک گردنبند افتادیم که همواره همراه سالمند است و از طریق بلوتوث به گوشی متصل میشود. در صورتی که اتفاقی برای سالمند بیفتد و نیاز به کمک داشته باشد، با فشار دادن دکمه تماس اضطراری، تماس از طریق شمارههایی که قبلاً در اپلیکیشن بهعنوان شمارههای اضطراری ثبت شده، به واسطه سرورهای ما برقرار میشود و سرورهای ما هم از طریق تماس و یک پیام صوتی درخواست کمک سالمند را اعلام میکنند. این پایه محصولی بود که با آن وارد بازار شدیم.
تقریباً حدود یک سال و نیم با همین محصول در بازار ادامه دادیم و بر اساس بازخوردهایی که از مشتریانمان دریافت کردیم، تصمیم گرفتیم یک گجت جدید راهی بازار کنیم. در این محصول، گجت مستقیماً به وایفای منزل متصل میشود و در گام بعد شروع به توسعه یک دستگاه جدید کردیم؛ اما متأسفانه توسعه این محصول با شیوع کرونا مصادف شد.
بوردهای طراحیشده را به سازنده چینی سفارش داده بودیم که بسیار مقرونبهصرفه برای ما تولید میکرد، اما کرونا باعث شد دیگر نتوانیم سفارشمان را تحویل بگیریم. البته ما هم بیکار ننشستیم. چهارراه جمهوری را زیرورو کردیم و نهایتاً قطعات مورد نیازمان را یافتیم.
بوردها را همینجا ساختیم و نگذاشتیم این اتفاق مانع ما شود. کار بسیار سختی بود؛ اول اینکه قطعاتی که نیاز داشتیم، کمیاب بودند و اگر هم پیدا میشد، کیفیت لازم را نداشت و دوم نوسانات شدید ارز بر مشکلات ما افزود و مجبور بودیم قیمت تمامشده محصول را تغییر بدهیم.
آیا محصولات شما فقط به همین گجتها محدود میشود؟ چه تعداد از این محصولات تاکنون به فروش رسیده است؟
در حال حاضر ما سه نوع گجت داریم؛ نوع اول که با آن وارد بازار شدیم، از طریق بلوتوث به گوشی موبایل متصل میشود. در نوع دوم گجت مستقیماً به وایفای متصل میشود.
در نوع سوم گجت خود دارای سیمکارت است و بهعنوان تلفن هم قابل استفاده است. تقریباً حدود ۴۰۰ سالمند از این محصولات استفاده میکنند. سرویس دیگری به نام همدم برای مراقبت و همصحبتی با سالمند داریم که با هزینههای اندک برای خانوادهها این امکان فراهم میشود که از یک همصحبت برای سالمندشان بهرهمند شوند. این سرویس بیزینسی نیست و بیشتر جنبه عامالمنفعه دارد.
این روزها پیامهایی ردوبدل میشود که واقعاً غمانگیز است. پیامهایی با این مضمون که میزها را فروختیم، دفتر را تحویل دادیم و جمع کردیم. این روزها این مسئله زیاد برای من تکرار میشود
این گجتها تا چه حد میتوانند برای خانوادههای دارای سالمند کمککننده باشند؟
نکتهای که باید به آن اشاره کنم این است که در حوادثی که برای سالمندان به وجود میآید، یک زمان طلایی نجات وجود دارد. اگر در این زمان به سالمند رسیدگی شود، کمترین آسیب را خواهد دید و امکان نجات او بسیار بالاست. به خاطر همین همیشه به مشتریانمان سفارش میکنیم که شماره نزدیکترین فرد به سالمند را در اپلیکیشن و سامانه ما ثبت کنند؛ مثل شماره همسایهها.
علت ساخت چنین گجتی اساساً این است که در حوادث احتمالی برای سالمندان زمان طلایی نجات از دست نرود. محصول جدید ما یک امکان جالب دارد که با فشردن یک دکمه سالمند به کالسنتر ما متصل میشود و اگر به هرگونه کمکی نیاز داشته باشد، ما میتوانیم آن را مدیریت و برآورده کنیم.
بهعنوان مثال اگر داروی سالمند تمامشده باشد، میتواند از طریق تماس با کالسنتر درخواست کند که دارو را خریداری و از طریق پیک برای او ارسال کنیم. ما هم با توجه به سوابق پزشکی و داروهای مورد مصرف سالمند، میتوانیم این کار را برایش انجام دهیم. این سرویس طیف بسیاری از خدمات را شامل میشود و برای کسانی که سالمند و تنها هستند، میتواند بسیار کمککننده باشد.
آیا تابهحال سرمایه جذب کردهاید؟ استارتاپی مثل شما که دارای محصول فیزیکی است، در حوزه جذب سرمایهگذار با چه مشکلاتی مواجه است؟
خیر فقط در ابتدای کار سرمایه اندکی (البته با توجه به ابعاد پروژه ما اندک است) یعنی حدود ۲۰۰ میلیون تومان از شتابدهنده کارا برای ساخت محصول دریافت کردیم. تاکنون هم تمام هزینههای پروژه بهصورت شخصی پرداخت شده است. واقعیت این است که از سال ۱۳۹۵ شکل سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران تغییر کرد.
سرمایهگذاران تمایلی ندارند که در مرحله بذری سرمایهگذاری کنند. هرچند حق هم دارند؛ ریسک سرمایهگذاری در استارتاپ با توجه به شرایط موجود در کشور بسیار بالا رفته، البته خطرپذیری سرمایهگذاران هم کاهش یافته؛ استارتاپهای زیادی وجود دارند که پتانسیل رشد زیادی داشته و بازار خوبی را انتخاب کردهاند، اما در مرحله بذری نیازمند تزریق سرمایه هستند.
به سرمایهگذاران زیادی مراجعه کردیم، اما اگر بخواهم در یک جمله نتیجه و بازخورد را بگویم، این است که «شما خیلی خوبید، ایده و محصول عالی است، اما ما در این مرحله وارد نمیشویم. احتمالاً در آینده با شما همکاری خواهیم کرد». دوستی در هلند دارم که توسعهدهنده در یک استارتاپ مشابه ماست.
این استارتاپ که هنوز در مرحله ایده است و قرار است به بیماران قطع نخاع سرویس ارائه دهد، تاکنون توانسته ۶۰ میلیون دلار از دولت برای عملیاتیکردن ایدهاش سرمایه جذب کند؛ با اینکه هنوز محصولی در کار نیست. متأسفانه شرایط به گونهای شده که اگر قبلاً سرمایهگذار به ایده و محصول و تیم توجه داشت، اکنون بیشتر حساب دودوتا، چهارتا میکند.
چشمانداز شما از آینده استارتاپها در کشور چیست؟
شرایط به هیچوجه خوب نیست. من در شبکههای اجتماعی عضو گروههای استارتاپی هستم و بچههایی را میبینم که سالهاست دارند زحمت میکشند و استخوان ترکاندهاند. این روزها پیامهایی ردوبدل میشود که واقعاً غمانگیز است. پیامهایی با این مضمون که میزها را فروختیم، دفتر را تحویل دادیم و جمع کردیم.
این روزها این مسئله زیاد برای من تکرار میشود. در جایی مثل کارخانه نوآوری که هزینه استقرار آنقدرها بالا نیست، چنین اتفاقاتی نشان میدهد عمق فاجعه چقدر زیاد است. ما سوار بر یک کشتی سوراخ هستیم و میدانیم که همه از سوراخبودن این کشتی ضرر میکنند؛ به عبارتی دوروبرمان خالی شده است.
بچههای بااستعدادی که برای پرورش آنها هزینه شده بود، چه از طرف خانواده، چه از طرف دولت، پیشتر در شرایط بحرانی سودای مهاجرت به کانادا را در سر داشتند، اما حالا به ترکیه هم قانع شدهاند. بسیاری رفتهاند و بسیاری هم در حال رفتن هستند.
اینها سرمایههای کشورند، اما چون دانش، انگیزه، امید و جنگندگی، سرمایه ملموسی نیست؛ در نتیجه برای مسئولان اهمیتی ندارد که آنها میروند یا میمانند! ما هم در حال حاضر وضعیت خوبی نداریم و برای زنده نگهداشتن استارتاپ از کانالهای درآمد دیگر تلاش میکنیم تا بتوانیم هزینهها را تأمین کنیم. همه منتظرند تا ببینند چه خواهد شد. بهعنوان یک پدر این روزها شاید به خاطراتی تبدیل شود که ما بخواهیم برای فرزندانمان تعریف کنیم. بگوییم ایستادیم و کار کردیم و نخواستیم ناامید باشیم.