بعد از انتشار نامه چند نفر از مدیران عامل و بنیانگذاران استارتاپی به رئیسجمهور در حمایت از سایت دیوار و تلاشهایش برای ورود به بورس؛ در کنار حمایت کل اکوسیستم از این نامه، برخی واکنشها به آن هم در نوع خود جالبتوجه و از زاویهای دیگر بود. واکنشهایی که نشان میدهد کسبوکارهای کوچکتر که خود را در حلقهها و انجمنهای خاص نمیبینند و یا راهشان نمیدهند؛ صدای حقخواهیشان چندان شنیده نمیشود.
از جمله این واکنشها، پست اینستاگرامی مجید کیانپور بنیانگذار شاپرک آبی بود که ضمن برشمردن ظلمها و رنجهایی که بر کسبوکارشان رفته، به طعنه خطاب به امضاکنندگان نامه به رئیسجمهور نوشت که به نظر میرسد؛ چون او ساکن طبقه ۱۶ نیست (کنایه به نام پادکستی که بنیانگذار یکی از استارتاپهای شکستخورده سرآوا راه انداخته اما بیشتر طعنهای است درباره اینکه برخی چهرههای استارتاپی فقط منافع دوستان و همفکران خود را دنبال میکنند)، احتمالاً مسائل کسبوکارش هم برای کسی ازجمله رئیسجمهور مهم نیست.
متن کامل دلنوشته کیانپور را بخوانید: «میخوام درباره برند، سروصدا و حق صحبت کنم. یک داستان که اولین باره تعریفش میکنم، نه برای کمک گرفتن و نه سیاهنمایی.
از ۱۳۹۴ وبسایت شرکتمون رو به shaparak.blue بردم، همه چیز خوب پیش رفت تا ۱۳۹۹ که زیرساختش با مدیریت دوست فوقالعادهای بود. بعد، سایت ما بارها به خاطر شباهت اسمی با سایت پرداخت شاپرک فیلتر شد، وسط کمپینها بودیم، محتوای ما و سرچها توسط گوگل دیده نمیشد.
شرکت ما تک نیست، کار دانشبنیان انجام میدیم ولی بنیاد ما رو دانشبنیان نشناخت. رفقای خوبی تو انجمنها و شرکتهای دانشبنیان دارم، با خیلیها صحبت کردم، حس نهاییام این بود: ما تو اکوسیستم نیستیم.
سه ساله کامل فیلتر شدیم، آره سه سال. بگذریم، الان ساختار برندی داریم که برای من که یه خورده برند میفهمم، آیندهداره، ولی رفقا و اکوسیستمیا حتی بدون وبسایتمون ما رو قبول نکردن. میدونم گرفتار بودن ولی الان که بیانیه جمعی دادن، من میخوام بگم من تو اکوسیستم نیستم ولی بیانیهشون رو همینجا امضا میکنم، اگه لازمه فیزیکی هم امضا میکنم.
ما فیلتر اما زندهایم، رشد میکنیم، حمایت نداریم. منظورم سادهس: گاهی چیزای ساده جلوی چشممون نیست، من نمیبینم، هممون نمیبینیم، و تو خودمون «خودی» و «غیر خودی» داریم.
الان نه کمک میخوام نه حمایت، فقط برای اولین بار گفتمش… #اکوسیستم بیمعناست؛ ما همه داریم بیزنس میکنیم، طبقه ۱۴ و ۱۵ و ۱۷ نشستیم.»
واکنش مدیرعامل تینزآپ
علی آموزگار مدیرعامل تینزآپ هم در واکنش به همین مسئله در یک استوری اینستاگرامی شنیده نشدن صدای کسبوکارهای کوچک و مسائل آنها را بیانصافی دانست. او در ادامه در ادامه در پیامی به کارنگ در خصوص این استوری یادداشتی برای ما نوشت که بخشی از آن را نقل میکنیم: «قضیه از اینجا آغاز شد که نامهای از فعالان اکوسیستم شامل آقای برادران محمدی، آقای شکوری مقدم و آقای آرمندهی به ریاستجمهوری ارسال شده بود که در آن درخواست حمایت جهت حفظ امید جوانان و جلوگیری از مهاجرت آنان مطرح شده بود. دوران آغازین فعالیت ما با شکلگیری اکوسیستم همزمان بود. در آن زمان به دلیل نوآوری، هیجان و تازگی، برای ما نسل جدید بسیار جذاب بود. نامه مذکور توجه من را جلب کرد و در آن تأکید شده بود که جهت حمایت از جوانان و حفظ امید آنان، مشکلات موجود باید اصلاح و برطرف گردد تا مهاجرت جوانان متوقف شود. اما پرسشی که برای ما پیش آمد این است که آیا خود فعالان اکوسیستم، شامل پیشکسوتان شناخته شده و کسبوکارهای برند، از جوانان حمایت میکنند تا دولت نیز انتظار داشته باشد که از اکوسیستم حمایت کند؟
از زمان بازسازی تینزآپ در سال ۱۴۰۰ که فعالیت ما از سال ۱۳۹۶ آغاز شده، هدف اصلی ما این بوده است که نسل زد، یعنی دانشجویان و افرادی که تجربه کارآموزی کسب میکنند و سپس قصد ورود به فضای کاری، راهاندازی استارتاپ، فعالیت فریلنسری یا استخدام را دارند، وارد اکوسیستم نوآوری و استارتاپی ایران شوند؛ چرا که انتظار میرود ایدههای آنان شنیده و مورد توجه قرار گیرد. اما اتفاقی که رخ داده این است که ایدهها شنیده نمیشوند و این نسل که در دو سه سال آینده بخش بزرگی از نیروی متخصص سازمانها را تشکیل خواهند داد، از حمایت لازم برخوردار نیستند؛ حمایتی که به واسطه نامه رئیسجمهور نیز خواسته شده بود.
بهعنوان مثال، علاقهمند به همکاری با «کارخانه آزادی» بودیم، اما همکاری و همراهی چندانی از سوی آن مجموعه صورت نگرفت. فضای آنجا برای ما بهعنوان یک مجموعه استارتآپی بسیار پرهزینه بود؛ هزینه اجاره ساعتی یک و نیم میلیون تومان یا حتی بیشتر (دو تا سه میلیون تومان). ما درخواست کردیم حداقل تخفیفی قائل شوند تا بتوانیم کلاسها را در فضای اکوسیستم برگزار کنیم، اما این موضوع حتی پس از مکاتبات رسمی جدی گرفته نشد.
در مورد «برج فناوری شریف» نیز متأسفانه با یکی از بدترین تجربیات کاری خود مواجه شدیم. پس از مکاتبه جهت دریافت تخفیف (باتوجهبه اینکه ما زیرمجموعه پارک فناوری پردیس و کارگزار آن هستیم)، نهتنها با این درخواست موافقت نشد، بلکه به شکل غیرمستقیم به ما گفته شد که اگر بر این موضوع پافشاری کنیم، از برج فناوری خارج خواهیم شد.
حتی به ما پیشنهاد شد که برای برگزاری رویدادها بهجای فضای اکوسیستم، مکانهایی مانند «سرای محله» اجاره کنیم. این پیشنهاد برای ما قابلقبول نبود، زیرا هدف ما ایجاد ارتباط و تعلق خاطر نسل جوان به فضای واقعی اکوسیستم بود.
علاوه بر این، با وجود هزینهای که بابت اجاره مکان پرداخت میکردیم، کیفیت خدمات ارائهشده مطلوب نبود؛ بهطور مثال سیستم سرمایش کلاسها (چیلر) خراب بود و فضای کلاسها دم میکرد. وقتی این مشکل را مطرح کردیم، پاسخ این بود که «اگر ناراضی هستید، میتوانید مکان دیگری اجاره کنید.»
در چنین شرایطی، وقتی نوجوانان و نسل زد عملاً به این فضا راه داده نمیشوند و هویتشان به رسمیت شناخته نمیشود، چگونه میتوان انتظار داشت که در آینده بهعنوان نیروی انسانی متخصص، با انگیزه و علاقهمند در سازمانها فعالیت کنند؟
به نظر میرسد که اکوسیستم شناختی از نسل زد ندارد و صرفاً آن را بهعنوان یک «ترند تبلیغاتی» مطرح میکند، مشابه موج فعلی در حوزه هوش مصنوعی. در نتیجه، نگاه عمیق و استراتژیک به این موضوع وجود ندارد و چالشهایی که ما با آن روبهرو هستیم همچنان پابرجاست.»