کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
ساموئل بکت در رمان خود به نام «بدترین هو» در سال ۱۹۸۳ معروفترین جملهاش را نوشت: «تلاش کردهاید. شکست خوردهاید. اهمیتی ندارد. دوباره امتحان کنید. دوباره شکست بخورید. بهتر شکست بخورید.» تاریخ پزشکی شامل تلاش و شکست، تلاش دوباره، شکست دوباره و شکست بهتر است. بسیاری از آن تلاشها و بسیاری از آن شکستها به مصیبتها و مرگهایی منجر شدند.
داروهی بیهوشی؛ کشف یا فریبکاری؟
پل آفیت در کتاب جدید خود به نام «روی زندگیتان شرط میبندید» (You Bet Your Life) به دنبال درک شکستها و مصیبتهایی است که به هموار کردن راه برای نوآوری پزشکی کمک میکند. در بیشتر دوران تاریخ بشری بیهوشی وجود نداشت.
بیماران در حالی که اندامهایشان قطع میشد و تودههای سرطانیشان خارج میشد، باید با زور و در میان فریادهای بسیار و درد غیرقابل تحمل نگه داشته میشدند. چیزی تغییر نکرد تا دهه ۱۸۴۰، زمانی که یکی از جارچیهای کاروانهای شادی به نام گاردنر کولتون در برابر دریافت ۲۵ سنت به مردم اجازه میداد «گاز خنده» را که همان اکسید نیتروژن بود، استشمام کنند.
دندانپزشکی به نام هوراس ولز پس از شرکت در نمایش کولتون در ۱۰ دسامبر ۱۸۴۴ و استنشاق گاز به یکی از دوستانش گفت ممکن است یک فرد «بیآنکه دردی احساس کند، دندانش را بکشد یا عضوی از بدنش را قطع کند». ولز پس از نمایش بیدرنگ به دنبال کولتون رفت و درست روز پس از آن، او نخستین فردی بود که اکسید نیتروژن را در جایگاه داروی بیهوشی به کار گرفت. او از یک همکار دندانپزشک خواست تا یکی از دندانهایش را بکشد؛ عمل بدون درد بود.
ولز در طول هفتههای پس از آن اکسید نیتروژن را روی ۱۵ بیمار خود به کار برد و هر بار نتیجه گرفت. ولز از خودش میپرسید آیا میتواند این روش را در یک سالن نمایش بزرگ در بیمارستان همگانی ماساچوست به متخصصان نشان دهد؟ او در ژانویه ۱۸۴۵ این نمایش را برگزار کرد که با شکست روبهرو شد. ولز مقدار بسیار کمی از داروی بیهوشی را به بیمارش داد و در جریان عمل بیمار با درد شدید و فریاد به هوش آمد؛ حاضران با فریاد او را فریبکار نامیده و موجب روسواییاش شدند.
کلروفرم و بازی با جان انسانها
در همان حالی که ولز مشغول آزمایش اکسید نیتروژن بود، دندانپزشکی به نام ویلیام مورتون یک داروی بیحسکننده متفاوت به نام اتر را آزمایش میکرد. در اکتبر ۱۸۴۶ مورتون اجازه یافت تا کاربرد داروی خود را در همان سالنی که شاهد شکست تجربه ولز بود، نمایش دهد. بیمار جوان مورتون پس از استفاده از اتر یک عمل جراحی بدون درد را تجربه کرد که توسط جراح جان کالینز وارن انجام شد. وارن پس از پایان عمل گفت: «آقایان، این فریبکاری نیست و این سالن را باید به افتخار پیدایش بیهوشی در ایالات متحده، گنبد اتر بنامیم.»
اما این پایان داستان نیست.
جیمز یانگ سیمپسون، پزشک اسکاتلندی در سال ۱۸۴۷ دریافت که کلروفرم از اتر قویتر است و با شتاب بیشتری عمل میکند، در حالی که موجب بالاآوردن بیمار نمیشود. این کشف با استقبال پرشوری در اروپا روبهرو شد. اما کلروفرم بیخطر نبود و تا سال ۱۸۶۳ در پی جراحیهای جزئی، موجب مرگ ۱۰۰ نفر شد. کلروفرم تا پایان جنگ جهانی اول در اروپا کنار گذاشته شد و پزشکان ایالات متحده تا اوایل دهه ۱۹۸۰ کار با آن را پایان دادند.
گرچه اکسید نیتروژن همچنان در دندانپزشکی بهکار میرود، اما بیحسکنندههای امروزی بسیار ایمنتر و بهتر از هر آن چیزی است که در تصور ولز، مورتون و سیمپسون میگنجید.
پیوند قلب و ناکامیهای بسیار
نخستین پیوند قلب را جیمز هاردی در سال ۱۹۶۴ با قراردان قلب یک شامپانزه در قفسه سینه بوید راش انجام داد؛ راش پس از دو ساعت درگذشت. در سال ۱۹۶۷ کریستین بارنارد قلب انسان را به لوئیس واشکانسکی پیوند زد که به مدت ۱۸ روز زنده ماند.
بارنارد یک چهره جهانی شد و در سال ۱۹۶۸ بیش از ۱۰۰ پیوند قلب در سراسر جهان انجام شد؛ اما نیمی از بیماران در یک ماه از دنیا رفتند و تنها ۱۰ درصد از آنها تا دو سال زنده بودند. میزان ناکامی پیوندهای قلب در سال ۱۹۷۰ به ۱۶ و در سال ۱۹۷۱ به ۱۷ مورد کاهش یافت. اما نورمن شوموی، ریچارد لوور و ریچارد کیوز و برخی افراد دیگر نوآوریهایی انجام دادند؛ از جمله آنچه امروز سیکلوسپورین نامیده میشود.
کیوز وسیلهای به نام bioptome را که یک سیم نازک پیانو با گیرههایی در انتهای آن است عرضه کرد که به تشخیص زودهنگام پسزدن پیوند از سوی بیمار کمک میکرد. پزشکان اکنون تنها در آمریکا سالانه حدود 2300 پیوند قلب با میانگین ۱۵ سال بقا انجام میدهند.
نوآوریها و فجایع انسانی
گرهارد دوماک، پژوهشگر یک شرکت داروسازی آلمانی آنگاه که دنبال از بین بردن استرپتوکوک، یکی از کشندهترین باکتریهای جهان بود، توانست سولفانیلامید را تولید کند و برای نخستین آنتیبیوتیک جایزه نوبل را ببرد.
داروی وی در زمانی کوتاه هزاران نفر را از ذاتالریه نجات داد، اما عوارض جانبی داشت که به نارسایی کلیه منجر میشد.
فاجعه سولفانیلامید به تصویب قانون غذا، دارو و لوازم آرایشی در سال ۱۹۳۸ کمک کرد تا شرکتهای داروسازی به فهرستکردن همه مواد تشکیلدهنده روی برچسب دارو ملزم شوند و آزمایشهای کافی را پیش از کاربرد انجام دهند.
جوناس سالک را برای ساخت یکی از نخستین واکسنهای فلج اطفال گرامی میداریم، اما واکسن وی در برخی موارد باعث فلج اطفال شد و دهها هزار کودک را به طور موقت فلج کرد تا آنجا که همهگیری فلج اطفال ساخته دست بشر تبدیل به یکی از بدترین بلایای زیستی در تاریخ آمریکا شد. گذشت چندین دهه و برخی پیشرفتهای پزشکی لازم بود تا ایالات متحده از فلج اطفال رها شود. پیدایش اشعه ایکس نیز با فجایع چشمگیری از جمله صدها مرگ ناشی از سرطان همراه بود.
در حوزه نوآوری پزشکی هر چقدر مقررات وضع شود، نمیتوان از فجایع جلوگیری کرد. علم در شرایط مناسب و با اشتباهات، شکستها و زیانها به جلو حرکت میکند.