کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
همه کموبیش میدانیم که در اکوسیستم نوآوری ما چه خبر است. سایه ضخیم ناامیدی و آسیبهایی که هر بار بر این فضا ضربه زده، بر کسی پوشیده نیست. در این میان اما وضعیت اکوسیستم شهرستانی چیزی است که نباید از آن غافل شد. اکوسیستم شهرستانی بهواسطه تمرکز فرصتها در پایتخت همواره راه سختتری را پیموده و این راه امروز دشوارتر و طاقتفرساتر از گذشته هم شده است. به سراغ چند فعال اکوسیستم شهرستانی رفتهایم و درباره وضعیت گذشته و امروز کسبوکارهای نوآور در استانهای مختلف کشور پرسیدهایم.
ایدهها روی کاغذ میماند
آرش مدرسی، بنیانگذار مؤسسه مشاوره مدیریت مدرسی، تبریز / اگر فرض کنیم اکوسیستم استارتاپی کشور در دورهای به بلوغ رسیده بود، ما این بلوغ را در تبریز هیچگاه ندیدیم. در ارتباطی که با بچههای اکوسیستم اصفهان و مشهد داشتم، شاید بتوان گفت اکوسیستم این شهرها به پایتخت نزدیکتر و شبیهتر بودهاند.
در تبریز شور و حال و هیجان استارتاپی بدون محتوای لازم به وجود آمد. در بعضی موارد هم دچار موازیکاری شدیم. یک نمونه از آن، جایزه ربع رشیدی است که توسط استانداری تبریز برگزار میشود و در آن بدنه سنتی کسبوکار به جوانان روی خوشی نشان نمیدهد.
دوستان زیادی در تبریز به دنبال برگزاری رویداد بودند و کارهای خوبی هم انجام شد، اما کار به گونهای که باید، پیش نرفت و حتی در تأمین محل رویدادهایی مانند «همفکر» هم دچار مشکل شدیم و بهسختی میتوانستیم هزینههای یک رویداد ساده را تأمین کنیم. معاونت علمی نیز کمک چندانی به بچههای اکوسیستم تبریز و آذربایجان نکرد.
ارتباط محصولات و بازار شهرستان باید بتواند به کل ایران متصل شود. نبود این زنجیره باعث میشود محصول بازار مناسب خود را پیدا نکند و طبیعتاً سرمایه هم جایی میرود که بازار وجود داشته باشد. سرمایه در تبریز زیاد است، اما سرمایهگذار کم است و بیشتر سرمایهگذاریها شکل سنتی دارد.
مسئله دیگر این است که ارتباط محصولات و بازار شهرستان باید بتواند به کل ایران متصل شود. نبود این زنجیره باعث میشود محصول بازار مناسب خود را پیدا نکند و طبیعتاً سرمایه هم جایی میرود که بازار وجود داشته باشد. سرمایه در تبریز زیاد است، اما سرمایهگذار کم است و بیشتر سرمایهگذاریها شکل سنتی دارد.
اگر جریان هزینه و درآمد درستی برای کسبوکارهای شهرستانی تدوین شود، میتوان امیدوار بود که ابتدا این کسبوکارها بقای خود را حفظ کنند و بعد بتوانند در مسیر رشد قرار گیرند. کسبوکار با وجود جریان مالی باثبات میتواند دست به نوآوری بزند. در تبریز با وجود نیروی متخصص و فضای تعاملی خوب، نتوانستیم انتهای این زنجیره را به بازار گره بزنیم.
این مسئله باعث میشود ایدهها روی کاغذ باقی بماند. مسئله مهم دیگر توزیع ناعادلانه فرصتها در کشور است. نمونههایی که خودم در خارج از کشور شاهد آن بودم، بهخوبی نشان میداد که فرصتها و زیرساختها نزدیک به صددرصد عادلانه تقسیم میشود؛ حتی در کوچکترین شهرهای کشور!
کماکان ایران فقط تهران است
عادل اصغرزاده، بنیانگذار لیروفا، بجنورد / بخش زیادی از فعالان اکوسیستم نیستند و نمیدانم کجا رفتهاند! ناپدید شدهاند و اثری از آنها نیست. فضای کسبوکارهای نوآور خیلی خلوت شده است. افرادی که من در پارک علموفناوری بجنورد هر بار آنها را میدیدم دیگر آنجا نیستند. نمیدانم مهاجرت کردهاند یا از این فضا فاصله گرفتهاند.
خود ما در گیرودار راهاندازی یک پروژه فینتکی هستیم و برای همین جلساتی در مشهد داشتیم. با بچههای اکوسیستم مشهد گفتوگو میکردم و قریب به اتفاق میگفتند فایدهای ندارد و باید جمع کرد و رفت. چیزی که کاملاً مشهود است، فرار سرمایههای انسانی و سرمایههای مالی است. برخلاف اینکه تصور میشود نیروی انسانی در شهرستان ارزانتر است، در بلندمدت برای کسبوکارها بسیار گران تمام میشود.
بسیاری از نیروهای شهرستان چالشپذیری کمتری نسبت به نیروی انسانی پایتخت دارند و این باعث میشود کارآمدی کمتری هم داشته باشند و ترس شروع انجام کار در آنها بهوفور دیده میشود. نوعی بیانگیزگی برای یادگیری و رخوت در بچههای شهرستان دیده میشود.
بسیاری از نیروهای شهرستان چالشپذیری کمتری نسبت به نیروی انسانی پایتخت دارند و این باعث میشود کارآمدی کمتری هم داشته باشند و ترس شروع انجام کار در آنها بهوفور دیده میشود. نوعی بیانگیزگی برای یادگیری و رخوت در بچههای شهرستان دیده میشود.
در کنار شرایط فعلی هم این آسیبها دوچندان شده و خود من که همیشه اعتقاد به کار کردن و ادامه دادن داشتم، بر سر یک دوراهی گیر کردهام. نمیدانم باید بهعنوان یک بنگاه اقتصادی کوچک فعالیتم را ادامه بدهم یا دست به تخریب بزنم؟
دوستان دیگر هم چنین نظری دارند و نمیدانند که آیا باید فرار کرد و رفت یا ماند و با این اوضاع خراب ساخت و ادامه داد. خاطرم هست که در شماره اول «کارنگ»، سردبیر رضا جمیلی گفته بود که ایران فقط تهران نیست و این را بهعنوان خط مشی کارنگ در نظر داشت.
ولی واقعیت این است که کماکان ایران فقط تهران است و تمام فرصتها در آنجا متمرکز شده است. بسیاری از دوستان من که به تهران مهاجرت کردهاند و کسبوکارهای بزرگی راه انداختهاند، به من میگفتند ما کی میتوانستیم در بجنورد چنین فرصتهایی را به دست بیاوریم؟!
آموزش و ناامیدی چالشهای ما هستند
حسین حاجیزاده، همبنیانگذار خانه نارنجی، بندرعباس / با اینکه فرصتهای بیشماری در بندرعباس وجود دارد و حوزههای متنوعی میتوانند در شکلگیری کسبوکارهای نوآور سهیم باشند، متأسفانه این اتفاق نمیافتد. ما در بندرعباس ظرفیتهای متنوع و بسیار بالایی در زمینههای دریا، نفت، کشتیسازی، حملونقل و گردشگری داریم، اما معالاسف حول این ظرفیتها، کسبوکارهای نوآور شکل نمیگیرد.
در فضای فعلی نوآوری بندرعباس ناامیدی بسیار زیادی وجود دارد. تمام استارتاپهایی که از سال ۹۸ شکل گرفته بودند، شکست خوردند و دیگر وجود ندارند. کسانی که متصدی نوآوری هستند نیز کوچکترین درکی از مفاهیم نوآوری و استارتاپها ندارند.
در فضای فعلی نوآوری بندرعباس ناامیدی بسیار زیادی وجود دارد. تمام استارتاپهایی که از سال ۹۸ شکل گرفته بودند، شکست خوردند و دیگر وجود ندارند. کسانی که متصدی نوآوری هستند نیز کوچکترین درکی از مفاهیم نوآوری و استارتاپها ندارند.
از طرفی مشکل بزرگتر ما بحث آموزش است. منتورینگ و آموزش چالشهای اصلی بچههای اکوسیستم بندرعباس است. سال ۹۶ استارتاپی در شرف شکلگیری بود که میخواست در زمینه داروخانههای آنلاین فعالیت کند؛ اما به دلیل اینکه آموزش خوبی ندیده بود، نمیتوانست ایده را ارائه دهد.
بچههای اکوسیستم بندرعباس کمتر فضاهای نوآوری حرفهای را دیدهاند و تجربه آنها از تعامل با تیمهای بزرگ و استارتاپهای موفق بسیار کم بوده است. از طرفی موازیکاریها و ورود نهادهای دولتی و شبهخصوصی در فضای کسبوکار بندرعباس هم آسیب زیادی به این فضا زده است.
مثلاً در صنعت شیلات، بنیاد برکت و بنیاد احسان با قدرت و توانی که دارند به اکوسیستم کسبوکاری بندرعباس وارد شدند و بدون در نظر گرفتن سابقه این صنعت و اینکه چه ظرفیتهایی در حوزههای نوآوری از قبل برای شیلات جنوب کشور وجود داشته، تمام سازوکار کسبوکارهای کوچک و نوپا را بر هم زدهاند.
مسلماً یک استارتاپ توان رقابت با چنین نهادهایی را ندارد. بسیاری از تصمیمگیریها در سطوح اجرایی استان، بدون در نظر گرفتن عوارضی است که ممکن است متوجه کسبوکارها شود. به طور مثال محدودیتهایی که برای کمپکردن و گردشگری ماجراجویانه در هرمز به وجود آوردهاند، گردشگران را از این منطقه فراری داده و کسبوکار فعالان گردشگری را راکد کرده است.
همبنیانگذار سراغ دارید؟
مهرداد یزدانی، همبنیانگذار پلتفرم کرادفاندینگ آیفاند، اصفهان / چند عامل مهم وجود دارد که اکوسیستم اصفهان نتوانسته همپای اکوسیستم تهران رشد کند. اینکه میگویند سرمایهگذار نیست یا نیرو نیست و نمیشود کار کرد، درست نیست. هم پول هست و هم نیروی انسانی مرتبط با این حوزه وجود دارد.
مشکل نوع نگرش است. مشکلی که ما داریم این است که ما یک جامعه استارتاپی داریم که خود را خیلی سطح بالا میداند و در مقابل آن یک جامعه و نهاد سنتی سرمایهگذار میبینیم که بسیار مغرور است و حاضر نیست با جوانان کار کند. این دو نمیتوانند با هم تعامل کنند.
سرمایهگذار سنتی در این جامعه میخواهد جوانی که به سراغش میرود و قصد دارد کارش را توضیح دهد، در شمایل یک بیزینسمن کتوشلواری ظاهر شود. اما استارتاپیها تیشرت را ترجیح میدهند. مورد دوم این است که به خاطر کوچکبودن فضا، دخالتهای سیاسی زیادی اتفاق میافتد.
مشکلی که ما داریم این است که ما یک جامعه استارتاپی داریم که خود را خیلی سطح بالا میداند و در مقابل آن یک جامعه و نهاد سنتی سرمایهگذار میبینیم که بسیار مغرور است و حاضر نیست با جوانان کار کند. این دو نمیتوانند با هم تعامل کنند.
این گروههای سیاسی با آمدورفت دولتها جایشان را با هم عوض میکنند. هرکدام هم کارهای قبل را قبول ندارد و بر همین اساس انتصابها هم سلیقهای پیش میرود. هرکدام از این گروهها میخواهد اکوسیستم را با سلیقه خود شکل دهد. مسئله دیگر این است که تمام قوای مالی در تهران است. تمام بانکهای مادر در تهران هستند.
در آمریکا ایالتها برای خودشان بانکهای محلی و ایالتی دارند. ما در استانها شرکتهای تأمین سرمایه را هم نمیبینیم، چه برسد به بانک. به همین خاطر فردی مثل من برای بعضی از تأمین مالیهای کسبوکارم باید به تهران بیایم و این یک ضعف بزرگ است.
مهاجرت مسئله بعدی است. همانطور که نیروهای نخبه به خارج از کشور مهاجرت میکنند، نیروهای شهرستان هم به پایتخت میآیند. این باعث میشود شهرستانها از آدمهای قوی خالی شوند. مسئله کارمند، کارگر یا حسابدار نیست. آنها بهسادگی میتوانند جذب شوند و آموزش ببینند. ولی من بهعنوان یک استارتاپ ممکن است سالها نتوانم یک همبنیانگذار خوب پیدا کنم.
خطر بزرگ، ابهام درباره آینده است
حسین واثقی، همبنیانگذار و مدیر اجرایی، اردبیل / آن چیزی که در شهرستان بهعنوان توسعه از آن یاد میشود، در واقع تحمیل توسعه است؛ آن هم از طریق آییننامهها و بخشنامهها از پایتخت. اگر توسعه بخواهد از طریق بخش خصوصی هم انجام شود، به دو زیرساخت سختافزاری و نرمافزاری نیاز دارد. در مورد شهرستان معمولاً بخش سختافزاری توسعه پیدا میکند اما محتوا و نرمافزار توسعه تا حدود زیادی مغفول میماند و نمیتواند به طور کامل منتقل و اجرایی شود.
مشکلی که ما در استان اردبیل داریم، بیشتر مربوط به مسئله نرمافزار است؛ یعنی محتوای توسعه و محتوای اکوسیستم کسبوکار یا حتی فرهنگ نوآوری آنطور که باید هنوز شکل نگرفته است. پذیرش اشتباهات قدم اول برای جبران آن است، اما متأسفانه چنین رویکردی اصلاً در استان وجود ندارد و همچنان نگاه اشتباهی به حوزههای نوآور وجود دارد؛ هم در بخش دولتی و هم در بخش خصوصی.
هیچ ارادهای برای بهکارگیری نوآوری در صنایع مختلف اردبیل وجود ندارد. در مسئله ترویج نوآوری، پارک علموفناوری اردبیل جزو آخرین پارکهای کشور بود که به این مسئله پرداخت. هماکنون هم فقط ۴۰ شرکت نوآور هستند که در قالب دانشبنیان در این پارک مشغول به کارند. اجزای اکوسیستم اردبیل نتوانستند نقشهای خود را بهدرستی ایفا کنند.
مشکلی که ما در استان اردبیل داریم، بیشتر مربوط به مسئله نرمافزار است؛ یعنی محتوای توسعه و محتوای اکوسیستم کسبوکار یا حتی فرهنگ نوآوری آنطور که باید هنوز شکل نگرفته است.
از طرفی ظرفیتهای سرزمینی هم برای اجزای مختلف اکوسیستم تبیین نشده است. به طور مثال اردبیل در بخش گردشگری پزشکی و سلامت دارای پتانسیلهای بالایی است و میتواند بازار کشور آذربایجان را در اختیار بگیرد؛ چراکه هم از لحاظ درمانی و هم از نظر فرهنگی و قومی ظرفیتهای بالایی برای این کار دارد.
تبیین و شناساندن این ظرفیتها کار استارتاپها نیست. اینها مواردی است که باید از طرف حاکمیت و سیاستگذار انجام شود. بخش خصوصی همیشه منتظر است که بستری وجود داشته باشد و بعد ورود کند. گذشته از این چالشها خطر بزرگ، ناامیدی و ابهام آینده است که فضای کسبوکار نوآوری را در اردبیل فرا گرفته که به نظرم مهمترین مشکل هم همین است.
وضعیت امروز اکوسیستم استانها، آیینهای از گذشته آنها در تربیت نیروی انسانی است
محمدحسین داورپور، همبنیانگذار شرکت هوشمند آرمان هماره / نمونههای موفق بسیاری از استارتاپهای شهرستانی وجود دارد که توانستهاند سهم بازار خوبی را تصاحب کنند. این فرض که استارتاپهای شهرستانی نتوانستند به اندازه تهران موفق باشند، دقیق نیست. تا آماری وجود نداشته باشد که بتوانیم بر اساس آن وضعیت را بررسی کنیم، نمیتوانیم به صورت دقیق، تصویر درستی از اکوسیستم به دست بیاوریم. حتی ممکن است این فرض معکوس شود و با در نظر گرفتن نسبت جمعیت در شهرستانها و تهران معادله طور دیگری باشد.
همه کموبیش از مشکلاتی که در شهرستانها وجود دارد و البته در پایتخت هم دیده میشود، خبر دارند. مسئله این است که کل اکوسیستم ما حال و روز خوبی ندارد، اما میتوان گفت که مجموعه مواردی وجود دارد که کار را برای اکوسیستم نوآور شهرستانی سخت میکند.
در بعضی موارد سختشدن کار اکوسیستم شهرستان، تحت تأثیر سختشدن کار برای تهرانیهاست. یکی از این دلایل منابع انسانی است. منابع انسانی که به طور متوسط فراوانتر و احتمالاً قویتر هستند، در تهران راحتتر یافت میشوند.
همان استانهایی که در ارائه رشته کامپیوتر و تربیت نیرو زودتر عمل کردند، بعدها هم در حوزههای مرتبط با کسبوکارهای آنلاین پیشروتر بودند. استانهایی که دیرتر رشته کامپیوتر را در دانشگاههایشان ارائه دادند، از استانهای پیشرو عقب ماندند.
مراکز آموزشی نیروی انسانی در تهران چه به شکل فنی و تکنیکال برای حوزههای خاص و چه به صورت کلی بر اساس مهارتهای کسبوکار متکثرتر از شهرستان است. ضمناً نیروی کار پایتخت معمولاً سابقه بیشتری نسبت به شهرستانیها دارند و احتمالاً قبلتر از آنها هم شکست خوردهاند و زودتر از شهرستانیها راهحلها را پیدا کردهاند و در نتیجه احتمالاً بیشتر موفق شدهاند.
اکوسیستم به صورت کلی دارای چالشهای مختلفی است که بعضی از آنها برای شهرستانها پررنگتر است. بین استانهایی که کلانشهر دارند و سایر استانها باید تفاوت قائل شد. اصفهان، آذربایجان شرقی، خراسان، خوزستان و فارس متفاوت با بقیه استانها هستند. این استانها به خاطر موقعیت جغرافیایی و سابقه فعالیت، هاب استانهای اطراف خود هستند.
به طور مثال اصفهان هم میتواند منابع انسانی را از استانهای همجوار به خود جذب کند و هم اینکه از نظر سرمایه میتواند چنین پتانسیلی داشته باشد. درباره دیگر مصادیق مرتبط با کسبوکار هم این ظرفیتها وجود دارد. این ویژگیها در استانهای شاخص باعث میشود که کسبوکارها بنا بر اختیار و انتخاب خود به جای تهران، در این استانهای بزرگ به ادامه حیات بپردازند و طی این سالها هم توانستهاند موفق باشند.
این مسئله موجب میشود که در بعضی از موارد از تهران هم پیشروتر باشند. به طور مثال پارک فناوری اطلاعات و ارتباطات استان خراسان توانسته بهعنوان یک پارک تخصصی تبدیل به یک محور شود. در صورتی که تهران در این خصوص آنقدرها قوی نیست. یا شهرک علمی، تحقیقاتی اصفهان که آن را بهعنوان اولین پارک علمی، تحقیقاتی کشور میشناسند و اصفهانیها حاضر نیستند نام پارک روی آن بگذارند و آن را شهرک میدانند.
اما پای یک مسئله تاریخی هم در میان است. موضوع برمیگردد به دهه ۷۰ که شباهتهای زیادی به امروز دارد. در سال ۷۹ که من وارد دانشگاه شدم، تهران در هشت دانشگاه رشته کامپیوتر داشت؛ مشهد، دانشگاه اصفهان، دانشگاه صنعتی اصفهان، دانشگاه شیراز و دانشگاه یزد و با فاصله کمی بعداً در دانشگاههای همدان و مازندران و یکی، دو استان دیگر هم رشته کامپیوتر تدریس میشد.
بهعبارتی همان استانهایی که در ارائه رشته کامپیوتر و تربیت نیرو زودتر عمل کردند، بعدها هم در حوزههای مرتبط با کسبوکارهای آنلاین پیشروتر بودند. استانهایی که دیرتر رشته کامپیوتر را در دانشگاههایشان ارائه دادند، از استانهای پیشرو عقب ماندند.
این مسئله منابع انسانی را میتوان به جذب سرمایه، شبکهسازی و تربیت نیروهای متخصص در راهاندازی و توسعه کسبوکار هم تعمیم داد. وضعیت امروز اکوسیستم ما آیینهای از گذشته است. در این میان مسائل دیگری هم وجود داشته که باعث شده مسئله برای این استانها حادتر شود. مهاجرت و فرصت دورکاری و بالاتر بودن دستمزد در کلانشهرها باعث میشود کسبوکارهای محلی در استانهای کمبرخوردار در تأمین نیرو هم دچار چالش شوند.
همه این گیلهمردان جنگجو!
ایمان قربانی، مدیر خانه خلاق و نوآوری گیلان / کوچکبودن بازار و قرارگیری در موقعیت شهرستان مهمترین عاملی است که اجازه نمیدهد استارتاپها در نیمه عمرشان بتوانند مسیر رشد سریع را طی کنند. اکثر استارتاپهایی که در شهرستان دید بلندمدتتری دارند، به این فکر میکنند که بتوانند یک شعبه یا دفتر در تهران داشته باشند و این موضوع را بهعنوان یک شتاب رو به جلو یا استراتژی توسعه در نظر میگیرند.
بسیاری از استارتاپهای شهرستانی سعی میکنند بتوانند نقش یک استارتاپ تهرانی را بازی کنند. مشتریانی هم که در کشور وجود دارند دوست دارند با استارتاپهای تهرانی کار کنند. با این حال، ما نمونههای موفق زیادی در گیلان داریم. وجود استارتاپی مانند جاجیگا در اکوسیستم گیلان اگر سود شخص به شخص نداشته باشد، قطعاً نبودنش ضرری بزرگ برای همه خواهد بود. با وجود چنین الگوهای قهرمانانهای تیمهای کوچکتر هم انگیزه پیدا میکنند و با تابآوری بالاتری کارشان را ادامه خواهند داد.
کوچکبودن بازار و قرارگیری در موقعیت شهرستان مهمترین عاملی است که اجازه نمیدهد استارتاپها در نیمه عمرشان بتوانند مسیر رشد سریع را طی کنند.
الگوهای موفق دیگری مانند میهن وبهاست، تسمینو، آقای پرداخت، فروشگاهساز شاپفا، صرافی ارز دیجیتال بیتپین و کلاسه از نمونههای موفق دیگری هستند که بهواسطه کیفیت خدمات و برندینگ درست، بسیاری گمان میکنند که آنها در تهران مستقرند. اما همه آنها در وبسایتهایشان با افتخار شمارههای گیلان را درج میکنند. بسیاری از این کسبوکارها توانستهاند از مزیت زیرساختهای ارزانتر شهرستان نسبت به پایتخت بهره ببرند.
این کسبوکارها چون نقشه راه مشخصی دارند، فقط و فقط به این نیاز دارند که افراد پای کار بیایند و ایدههایشان را عملیاتی کنند. وجود چنین افرادی که مانند جنگجویان در تمام سختیها، سرسختی نشان میدهند باعث شد که ما در دوران کرونا اولین و بزرگترین کارخانه نوآوری شمال کشور را در گیلان راهاندازی کنیم.