کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
طی سالهایی که از شکلگیری اکوسیستم نوآوری در ایران میگذرد، سرمایهگذاری خطرپذیر با فراز و فرودهای بسیار مواجه بوده است. از یک طرف استارتاپها از کمبود سرمایه و پروسه طولانی جذب سرمایه شکایت دارند و از سویی دیگر سرمایهگذاران خطرپذیر معتقدند تعداد تیمهایی که ارزش خطر کردن را داشته باشند، روزبهروز کمتر میشود.
مجید کمالو، همبنیانگذار ویرا ونچرز و مدیرعامل آرنو ونچرز معتقد است نهتنها در این مسئله، بلکه در مورد همه مسائلی که در اکوسیستم نوآوری با آن مواجه هستیم، نمیتوان تکبعدی نگاه کرد. کسبوکارهای نوآور و سرمایهگذاران خطرپذیر نیز در همین وضعیت اقتصادی راکد و تورم ۶۰، ۷۰د درصدی فعالیت میکنند.
بهعلاوه نگاه کوتاهمدت ما به همهچیز اجازه نداده طی این سالها کارهای زیرساختی انجام دهیم و بسیاری از مشکلاتمان ریشه در همین نگاه دارد. در گفتوگوی پیش رو، با کمالو روند تغییرات کسبوکارهای نوآور و سرمایهگذاری خطرپذیر در کشور را از نظر کمی و کیفی مورد واکاوی قرار دادهایم.
اگر بخواهید ۱۰، ۱۲ سال گذشته را مرور کنید، اتفاقات مهم و نقاط عطف سرمایهگذاری خطرپذیر را در این مدت چه میدانید؟
دو نقطه عطف صعودی و نزولی در این مدت داشتهایم. نقطه عطف صعودی ورود سرمایه خارجی به اکوسیستم استارتاپی بود که سرمایه خوبی به فضای استارتاپی تزریق شد. آن دوره بود که استارتاپهای بزرگ ما شکل گرفتند. البته باید در نظر بگیریم که در آن دوره فقط این سرمایهها در شکوفایی این اکوسیستم اثر نداشتند، بلکه مجموعهای از عوامل دست به دست هم داده بودند که ورود سرمایه خارجی یکی از عوامل بود.
چه عواملی؟
در آن زمان بهتازگی فضای نوآوری در کشور شکل گرفته بود و همه هیجانزده بودند و هیچکس نمیدانست استارتاپ دقیقاً چیست. همه از فضای صنعت و کارخانهها میخواستند به فضای نوآوری و آیتی بیایند. کمکم داشت نفوذ گوشیهای هوشمند در کشور بیشتر میشد. اینترنت به شکل امروز در زندگیمان حضور نداشت و هنوز 3G را هم نداشتیم؛ سیمکارتها بهمرور داشتند به اینترنت وصل میشدند.
نیروهای مستعد ما از کشور نرفته بودند و به میزان زیادی نیروی انسانی متخصص داشتیم. از همه مهمتر، ما فضای بسیار بکری در ایران برای ظهور استارتاپها و سرمایهگذاری در آنها داشتیم. مثلاً تجارت الکترونیک و دیجیکالایی شکل نگرفته بود و میشد آمازون را بنچمارک کرد و با یک تیم توانمند در ایران اجرایی کرد؛ مشابه همین روند در مورد علیبابا و ایربیانبی، کافهبازار و پلیاستور یا اسنپ و اوبر اتفاق افتاد.
میشد خیلی راحت به یونیکورنهای آنسوی دنیا دسترسی پیدا کرد و با الگوبرداری صحیح از آنها کسبوکاری راه انداخت، زیرا هیچکدام از اینها را در ایران نداشتیم.
بنابراین نباید تکبعدی نگاه کرد و همه این عوامل را باید در کنار یکدیگر قرار داد. همه اینها در کنار هم باعث شد اکوسیستم نوآوری در ایران شکل بگیرد.
این روند از سالهای ۸۷، ۸۸ تا سالهای ۹۱ و ۹۲ ادامه داشت و سالهای ۹۴ و ۹۵ اوج گرفت. هر روز با دمودی و شتابدهندههای متفاوت مواجه میشدیم. فضا طوری شده بود که میگفتیم هر ایرانی، یک شتابدهنده و یک استارتاپ. اکوسیستم زاینده بود و دانشگاهها بسیار فعال.
سالهای ۹۵ و ۹۶ کشور با مشکلات اقتصادی مواجه شد. مشکلات سیاسی هم به آن اضافه شد و سرمایهگذارهای خارجی هم رفتند. کپیهای لازم از استارتاپهای اصلی هم انجام گرفته بود و بازار دیگر بکر نبود. گوشیهای هوشمند و اینترنت همراه در کشور جا افتاده بود و صحبت بر سر ارتقای سرعت اینترنت سیمکارتها بود. در نتیجه همه اینها، انتظارات بالاتر رفته بود. وقتی هیچ چیزی وجود ندارد، اولین چیزی که میبینید، هیجانزدهتان میکند. اما بعد که هیجان فروکش کرد، دیگر سخت است افراد را به هیجان بیاورید.
در همین زمان بود که پولها کم شد و فضای سیاسی و اقتصادی کشور تنگ. ارز گران شده بود و نیروهای مستعد داشتند کمکم از ایران میرفتند و برجام به مشکل خورده بود. مجموعه این عوامل رکودی نسبی را در اکوسیستم ایجاد کرد که تا امروز هم تاحدودی ادامه دارد.
بنابراین در اینجا هم مجموعهای از عوامل دخیل بود و نمیتوان همهچیز را وابسته به خروج سرمایهگذار خارجی دانست. این را در نظر داشته باشید که وقتی اوضاع اقتصادی به هم ریخت، فرصتهای سرمایهگذاری جایگزین بیشتر خود را نشان دادند. این فرصتهای جایگزین و تورم بسیار بالا، کار کردن در اکوسیستم را بسیار سخت کرده است. بهعلاوه این را به خاطر بسپارید که سالهای ۹۱ و ۹۲ هنوز دیکتهای نوشته نشده بود که غلطهایش معلوم شود. همه سرشار از امید و انگیزه بودند. سال ۹۶ غلطهای این دیکتهها دیده میشد.
همین حالا یکی از مهمترین موضوعات، نقدشوندگی داراییهاست. بسیار میبینیم که نقدشوندگی پایین است و این انگیزه سرمایهگذارها را کم میکند، علاوه بر اینکه فرصتهای جایگزین سرمایهگذاری هم جذاب و متعدد است.
از نظر اعداد و ارقام سرمایهگذاری چه تغییراتی در این فضا ایجاد شده است؟
ببینید اگر بخواهید با توجه به نرخ دلار در آن زمان حساب کنید، مجموع سرمایهگذاریها در دوره اول بالاتر از امروز بود. از طرفی اقتصاد ما نسبت به آن زمان کوچکتر و سبد خانوارها هم بالطبع کوچکتر و مصرف مردم کمتر شده است. اولین چیزی هم که مردم در این شرایط از آن میزنند، خدمات است.
من به خاطر دارم که در آن زمان شتابدهندهها ۲۵ میلیون تومان نقد پرداخت میکردند و ۶۰، ۷۰ میلیون هم به شکل غیرنقدی. این سرمایهای بود که در اختیار تیمهای پریسید قرار میگرفت و در مقابل ۱۵ درصد سهم در اختیار شتابدهنده بود. اما در حال حاضر آن عدد ۲۵ میلیون، به ۵۰۰ میلیون تومان افزایش یافته و الان دیگر پایینتر از این رقم، سرمایهگذاری حتی در مرحله پریسید معنی نمیدهد.
یعنی تیمی که هنوز محصول اولیهاش (MVP) را نیز شکل نداده است. اگر MVP داشته باشد و در مرحله سیدمانی باشد، این رقم به سه میلیارد تومان میرسد. ما در سالهای ۹۲، ۹۳ با سه میلیارد تومان در راند A سرمایهگذاری میکردیم، در حالی که الان سرمایهگذاری در راند A بالاتر از هشت میلیارد تومان است.
این یعنی در مجموع هزینه راهاندازی یک استارتاپ ۲۰ برابر شده و طبیعی هم هست. نیروی انسانی، اجاره و هزینهها خیلی بیشتر از ۲۰ برابر رشد کرده است. اتفاقاً استارتاپها جزو معدود مواردی بودند که چندان گران نشدند. در واقع اگر با ملک و دلار و سکه و حتی بازار سرمایه مقایسه کنید، ارزش استارتاپها آنقدر بالا نرفته است.
برای کسبوکاری در راندهای B و C باید بیش از ۲۰ و ۳۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری شود. حالا فرض کنید در سالهای ابتدایی با ۲۰، ۳۰ میلیارد تومان یک سبد سرمایهگذاری تشکیل میشد که شامل ۳۰، ۴۰ استارتاپ کوچک و بزرگ بود. برای استارتاپ بزرگی مثل علیبابا که زیر ۲۰۰، ۲۵۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری اصلاً معنایی ندارد. الان با کمتر از پنج میلیارد تومان هیچ سبد سرمایهگذاریای شکل نمیگیرد.
این را در نظر بگیرید که ورودی پول زیاد شده و هزینه بسیار بالا رفته است، اما از آنطرف بازدهی مالی که سرمایهگذار منتظر آن است، اتفاق نمیافتد. زیرا هم نقدشوندگی پایین است و هم ارزش استارتاپها نسبت به سایر بخشهای اقتصادی رشد کمتری داشته است.
با توجه به کسبوکارهای نوآوری که در دنیا موفق شدند و میشد از آنها الگوبرداری کرد، در ایران برخی حوزهها بیشتر و بعضی دیگر کمتر رشد کردند. از آن طرف سرمایهگذاران نیز بر این اساس، تمایل بیشتری به سرمایهگذاری در بعضی حوزهها نشان دادند. این حوزهها در گذشته چه بوده و در آینده کوتاهمدت و بلندمدت سرمایهگذاران به سمت کدام حوزهها میروند و اساساً کدام بخشها آیندهدار هستند؟
روندی که در آن دوره شکل گرفته بود و خیلی روی آن سرمایهگذاری شد، تجارت الکترونیک بود. تجارت الکترونیک یک فرایند ظاهراً ساده دارد، هرچند سیستمسازی آن پیچیده است. در آن زمان هم بسیار در آن خلأ داشتیم. پس از آن فینتک بود که بانکها هم به آن علاقه نشان دادند و در آن سرمایهگذاری کردند. در گردشگری هم سرمایهگذاری خوبی اتفاق افتاد. حوزههای آموزشی و محتوایی نیز در ردههای بعدی قرار داشتند.
روی سلامت سرمایهگذاری شد، اما کار درستی در آن انجام نشد. بهعلاوه روی پلتفرمهای ارائهدهنده سرویسها، سرمایهگذاری خوبی شد؛ کارواش، هومسرویسها و… . ولی از این به بعد سرمایهگذاران روی چنین پلتفرمهایی سرمایهگذاری نخواهند کرد و استارتاپها هم به این سمت نمیروند.
اگر بخواهیم با گردشگری یا تجارت الکترونیک مقایسه کنیم، رقم سرمایهگذاری در حوزه سلامت نسبتاً پایین بود. بنابراین توپ را خیلی نمیشود در زمین کسبوکارها انداخت، زیرا یک رگولاتور سفت و سخت داشتند که در برخی مواقع ممانعتهای جدی داشت.
بله، همینطور است. چون بازارش بسیار بزرگ است و پیچیدگیهای مختلف دارد؛ از فرایندها تا سیاستگذاری و مالی و بیمهها و… . هرچند کار درستی در آن انجام نشده، ولی یکی از حوزههای آیندهدار حتماً سلامت است و سرمایهگذاران به این سمت خواهند رفت.
حوزه دیگر، تأمین غذا و کشاورزی است و افزایش راندمان کشاورزی و حل بحران آب و محیط زیست. در انرژی نیز این اتفاق خواهد افتاد. شاید به نظر نرسد که این حوزهها چقدر مهم هستند، در حالی که اگر اینها نباشند، حیات ما به مشکل میخورد. من روند دنیا را نگاه میکردم، همین حوزهها را میدیدم؛ در دنیا نیز بیشتر دارند روی این بخشها سرمایهگذاری انجام میدهند.
نکتهای که باید در نظر بگیریم این است که حجم سرمایهگذاریهای شکلگرفته در اکوسیستم استارتاپی به اندازه دو ویسی آمریکایی هم نیست
سرمایهگذاری روی حوزه سختافزاری هم یک روند دیگر است. ما در این دوره اصلاً روی سختافزارها سرمایهگذاری نکردیم و کاری انجام ندادیم. آنقدر که در آیتی رشد سریع اتفاق میافتاد، از سختافزارها غافل شدیم. اما سختافزارها آینده خوبی دارند.
یک علتش این نیست که سودآوری و رشد در سختافزارها زمان و هزینه بیشتری نیاز دارد؟ هرچند نتیجه بزرگتر است و سودآوری بیشتر.
بله، دقیقاً همین است. پول نقد زیادی میخواهد. اگر بخواهید در حوزه سختافزاری کار کنید، نمیتوانید در صد متر دفتر اجارهای کسبوکار راه بیندازید، بلکه باید سوله و مجوز بگیرید و دوره تولید پروتوتایپ بسیار طولانی میشود. در این دوره فقط باید سرمایهگذار صبر و حوصله به خرج دهد.
بنابراین این پیچیدگیها وجود دارد. چیزی که باید در نظر بگیریم این است که ما یک اقتصاد و یک کشور کوتاهمدت هستیم. اصلاً نگاهمان بلندمدت نیست و ایران جامعه کوتاهمدت است. همه چیز را کوتاهمدت میبینیم؛ از سرمایهگذاری گرفته تا تیمهای استارتاپی و… هیچ کار زیرساختی انجام نمیدهیم، زیرا حوصلهاش را نداریم و میخواهیم سریع به نتیجه برسیم. در آیتی سریع به نتیجه میرسیم و رشد میکنیم، برای همین هم پولها به این سمت سرازیر میشد.
در میان صحبتهایتان، چیزی که توجه من را جلب کرد، این بود که تمام حوزههای آیندهداری که از آن حرف زدید، لااقل در کشور ما بسیار استراتژیک و حساس هستند و سختگیری بسیاری از طرف حاکمیت در مورد آنها وجود دارد. رگولاتور با تفکر سنتی و بسته خود و انتفاعی که بعضاً از این حوزهها میبرد، بهسختی اجازه کار را به کسبوکارها میدهد. امیدی هست که رگولاتور درک درستی از این قضیه پیدا کند که در مرحله بحرانی هستیم؟
به نظر من هنوز رگولاتور به این درک نرسیده، ولی هیچوقت هیچ رگولاتوری نتوانسته جلو جریان را بگیرد. هنوز در چند حوزهای که گفتم جریان شکل نگرفته است. رگولاتور هم دارد در همین هوای آلوده که مرز خطر را رد کرده، زندگی میکند. رگولاتور هم اگر یک بار شیر آب خانهاش را باز کند و ببیند جریان آب مثل گذشته نیست، به فکر این بحران میافتد. همه اینها بیخ گوش ماست و خطرناک است.
خصوصاً در شهری مثل تهران کسی حواسش به محیط زیست و منابع آبی رو به پایان نیست. مادامی که شیر آب خانهاش را باز میکند و دوش میگیرد، درکی از این قضیه ندارد. سری به روستاها بزنید و حرف کشاورزها را بشنوید که این بحران را درک کردهاند. در بسیاری از مناطق ایران، بهرهبرداری از آب در هر متر مکعب کمتر از ۲۰، ۳۰ سنت است و این فاجعه است. ما باید این رقم را به چند دلار برسانیم و این کاری است که باید استارتاپهای ما در حوزه کشاورزی انجام دهند.
نیروی انسانی متخصص برای این حوزهها داریم؟
بله، داریم و به نظر من میتوانیم این کار را انجام دهیم، زیرا این خلأ جدی است. هماکنون در ایران و بعضی نقاط دنیا با بحران غذا و زنجیره غذایی سالم مواجه هستیم. ما در حال حاضر ذهنمان درگیر گرانی است، بلکه مسئله اصلاً این نیست و مسئله اصلی کمبود و سالم بودن غذاست. اینها مشکلات آینده ایران و برخی نقاط دنیاست.
منظورتان این است که اگر در این زمینهها مطالبه جمعی صورت پذیرد، رگولاتور نمیتواند آن را نادیده بگیرد؟
بله، همین است. جریانها رگولاتور را مجبور به همکاری میکنند. مثل همان دوره که جلوی اسنپ ایستادند، ولی چون خواستار داشت، نتوانستند آنها را متوقف کنند.
ما چند مدل خاص از سرمایهگذاری خطرپذیر در ایران داریم، در حالی که در دنیا با مدلهای متنوعتری مواجه هستیم. چه مدلهایی داریم که قابل اجرا شدن در کشور هستند و میتوانند راهگشا باشند؟
در فضای سرمایهگذاری خطرپذیر، دانش ما نسبت به دنیا عقب نیست و تقریباً بهروز هستیم؛ اما در مدلهای مالی تنوع نداریم. مثلاً ما مدلهای تغییرپذیر (convertible) بسیار کم داریم یا قراردادهای داینامیک در ایران بسیار معدود است؛ قراردادهایی که میتوانند شناور باشند و ارزش سهام بالا و پایین شود.
اینها هم به خاطر بیثباتی است؛ آنقدر ثبات اقتصادی و سرمایهگذاری پایین است که افراد به دنبال مدلهای ثابت میروند. تأمین مالی جمعی یا کراد فاندینگ هم اخیراً در اکوسیستم شکل گرفته و در گذشته رایج نبود. مدل دیگر RFB است که در کسبوکار سرمایهگذاری میشود و سرمایهگذار به جای اینکه سهام بگیرد، در درآمد شریک میشود (تأمین مالی بر پایه درآمد). سنتیها اتفاقاً از این روش استفاده میکردند.
موضوع دیگر تأمین مالی مبتنی بر بدهی است که باز هم در ایران کم است؛ به این معنا که برای پروژههایمان اوراق منتشر کنیم. اما بورس اجازه نمیدهد اوراقهای بدهی بلند یا کوتاهمدت برای پروژهها منتشر کنیم. روش دیگر تأمین مالی از سمت بازار سرمایه است که آنجا هم مشکل داریم. البته این مدلها در فضای استارتاپی قفل است و در سایر بخشها در کشور انجام میشود.
در خارج از کشور چطور این مدلها شکل گرفته؟ اینجا هم نباید تکبعدی به مسئله نگاه کرد. در آنجا زنجیرهای از عوامل دخیل است. در کشورهای پیشرفتهای که از این مدلها استفاده میکنند، شاهد حمایت دولتها هستیم. دولتها در شکلگیری این روشها نقش بسیار مهمی دارند؛ در بسیاری از این فاندها، دولت کف ریسکی را قرار میدهد و بخشی از ریسک سرمایهگذار را میخرد. اینجا دولت نتوانسته چنین کاری را انجام دهد، زیرا همانطور که میدانیم، دولت خودش بدهکار است و مسئله نقدینگی دارد.
در موضوع بازار سرمایه نیز از آنجا که میخواهد از حقوق سرمایهگذاران حقیقی و حقوقی صیانت کند، سختگیرانه با موضوع برخورد میکند. این سختگیری به دلیل این نیست که کسبوکار کارش را درست انجام نمیدهد، بلکه این زمین بازی را نمیشناسند و به آن آگاه نیستند.
استارتاپهای ما به سراغ وام نمیروند. ما هم توصیه نمیکنیم که برای تأمین مالی خود به سمت وام بروند، چون کسی نباید وام را خرج حقوق و دستمزد و ساخت نمونه اولیه محصول کند.
ساختار سرمایهگذاری ما از ارلی استیج تا لیت استیج و IPO متوازن شکل نگرفته و این موجود که سرمایهگذاری نوآوری است، قواره درستی ندارد. فکر میکنم بهتدریج این شکل اصلاح میشود، مثلاً عرضه اولیه تپسی انگیزه زیادی در اکوسیستم ایجاد کرد.
البته همه مسئولیت را هم نمیتوانیم به گردن سازمان بورس و دولت و رگولاتور بیندازیم؛ بخشی مسئولیت ما بهعنوان فعالان این حوزه است که آن را به سایرین بشناسانیم و ارزشگذاریها را شفاف کنیم؛ کمی ما به قاعده بازار سرمایه تن دهیم و کمی هم آنها به قاعده ما تن دهند تا این جریان شکل بگیرد.
تیمها گلایه دارند سرمایهگذار و پول خوب کم است و سرمایهگذاران در ازای پول ناچیز، سهم زیادی میخواهند و گاهی آنقدر سختگیری میکنند که زمانی که به پول نیاز دارند، از دست میرود. سرمایهگذاران نیز میگویند تیم خوبی که ارزش سرمایهگذاری داشته باشد، کم شده است. تحلیل شما چیست؟
حرف، حرف درستی است. من نمیگویم تیم خوب یا سرمایهگذاری و ویسی خوب نیست؛ هستند، اما بسیار کم شدهاند. مشکل کجاست؟ بین سرمایهگذار و سرمایهپذیر فهم و زبان مشترک وجود ندارد. این گلایه ریشه در همین امر دارد. طبیعی هم هست، زیرا همگی فعلاً در مرحله یادگیری هستیم. نکته دیگری که باید در نظر بگیریم، این است که حجم سرمایهگذاریهای شکلگرفته در اکوسیستم استارتاپی به اندازه دو ویسی آمریکایی هم نیست. بنابراین استارتاپها حق دارند بگویند این سرمایهگذاریها کم و محدود است.

بله، پول در فضای استارتاپی کم است. اما دلیلش واضح است؛ قبلیها چه کار کردند که حالا کسی بیاید و پولش را در این کار بگذارد؟ قبلاً یکسری پرتفوهای بزرگ شکل گرفته، ولی هیچکدام نقد نشدهاند. آن هم در اقتصادی با تورم ۶۰، ۷۰ درصد در سال. یعنی بازدهی مؤثر شما باید بیش از ۷۰، ۸۰ درصد و حدود صد درصد باشد که با کسر کردن تورم، ۳۰ درصد رشد داشته باشید. در کشوری که شما یک ملک بخرید، بیدردسر سود میکنید، چرا باید در یک استارتاپ سرمایهگذاری کنید که دردسرها و چالشهای فراوان دارد؟ پس طبیعی است که تزریق سرمایه به این فضا کاهش یابد.
منظورم این است که در اینجا نیز نباید موضوع را تکبعدی ببینیم. هر دو طرف درست میگویند و حق دارند، اما همه اینها محصول یک اتفاق هستند و آن هم ناکارآمدی سیستم اقتصادی ایران است. در بستر غلط هر چیز درستی را بگذارید، غلط میشود و بالعکس. آنقدر بستر اقتصادی و فرهنگی و سرمایههای اجتماعی ما غلط است که هر چیز درستی را در آن بکاریم، خراب میشود. ما نتوانستیم بسترسازی کنیم. هر کسی هم باید سهم خودش را بردارد. ما نمیتوانیم بستر اقتصادی را درست کنیم، اما باید به سهم خود درست کار کنیم.
مهمترین خطاهای سرمایهگذاری و کسبوکارها را طی این سالها چه میدانید؟
خطای بزرگ مشترک میان استارتاپها و ویسیها همان نگاه کوتاهمدت است. در این حوزه اصلاً نگاه کوتاهمدت جواب نمیدهد و سرمایهگذار و تیمها باید صبور باشند و پای کار بایستند.
خطای بزرگ دیگر ویسیها این است که استراتژی سرمایهگذاری ندارند. مثلاً فاندی دارند و میگویند ما میخواهیم کار ویسی انجام دهیم و در استارتاپ سرمایهگذاری کنیم. چرا؟ چون فضای استارتاپها قشنگ است و هیجان دارد. شاید غلوآمیز و خندهدار به نظر برسد، ولی خیلیها اینطوری وارد فضای سرمایهگذاری شدهاند.
استراتژی یعنی چه؟ یعنی منِ سرمایهگذار بدانم میخواهم کجا سرمایهگذاری کنم؟ چه زمانی این کار را انجام دهم؟ روی چه تیمهایی و در چه حوزههایی؟ کی میخواهم خارج شوم؟ معیارهایم چیست و میخواهم به کجا برسم؟ آینده خلقشده من از این سرمایهگذاری چیست؟ نمیشود همان رفتار و نگاهی که در خرید ملک و خودرو و دلار داریم، در فضای سرمایهگذاری روی استارتاپها هم بیاوریم.
بزرگترین خطای استارتاپها هم یک چیز است و شاید هم خود ما سرمایهگذاران باعثش شده باشیم؛ آن هم این است که نسبت مستقیم میان میزان موفقیت و ارزشگذاری استارتاپشان برقرار میکنند. یعنی فکر میکنند اگر ارزش استارتاپشان بالا برود، موفق هستند. میگویند ارزش استارتاپ ما سه برابر افزایش داشته و نمیگویند چه کار کردهاند؟ چه مسئلهای را در جامعه حل کرده و چه ارزشی خلق کردهاند؟ برعکس آن هم وجود دارد؛ استارتاپهایی که بسیار عالی هستند، ولی به خاطر ارزشگذاری فکر میکنند که خیلی خوب عمل نکردهاند یا ویسی متوجه نشده چه میگویند. در حالی که استارتاپ نباید موفقیت خود را به ارزشگذاری گره بزند؛ ارزشگذاری میتواند یکی از نشانههای موفقیت باشد.
درباره صندوق خود و برنامهها و استراتژیهایتان بفرمایید.
آرنو با همکاری ویرا ونچرز و یک مجموعه تجاری و صنعتی شکل گرفته است. ویرا یک جیپی تخصصی است که در زمینه تأسیس فاند و ارائه خدمات تخصصی جیپی فعالیت میکند و آرنو یکی از آن فاندهاست. هماکنون ویرا در حال تأسیس فاندهایی در حوزههای متعدد دیگری نیز هست. من همبنیانگذار ویرا و مدیرعامل آرنو هستم. ما اینجا طی چند ماه بیش از ۲۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری روی پنج استارتاپ انجام دادهایم.
این استارتاپها در چه مراحلی بودند؟
سیدمانی و راند A. ورود ما به استارتاپها با چکسایزهای بالای سه میلیارد تومان است.
روی چه تیمهایی سرمایهگذاری کردهاید؟
هنوز زود است که بگوییم روی چه تیمهایی، ولی حوزهها را میگویم. بهتدریج اطلاعات سرمایهگذاری را منتشر خواهیم کرد. تاکنون به دنبال رسانهای کردن فعالیتها و برندینگمان نبودهایم و تمرکز ما بر عملکرد بوده تا برندینگ و رسانه. ما در آرنو روی همان حوزههایی که فکر میکنیم آیندهدار هستند، سرمایهگذاری میکنیم؛ یعنی سلامت، کشاورزی، محیط زیست، آب، انرژی و آموزش. به دنبال سرمایهگذاری در حوزههای زیرساختی هستیم، یعنی جاهایی که فکر میکنیم خلأ در ایران بسیار زیاد بوده است. یک خلاء دیگر نیز احساس کردهایم و آن هم این بوده که نیروی انسانی متخصصص خیلی کم است؛ بنابراین به دنبال جایی هستیم که به افراد مهارت بیاموزیم.
یعنی میخواهید به حوزه پرورش نیروی انسانی هم وارد شوید؟
بله، میخواهیم در آرنو این کار را انجام دهیم، زیرا فکر میکنیم آموزش به اندازه کافی داده شده، ولی مهارت نه. کسانی که تازه از دانشگاه فارغالتحصیل میشوند، پر از اطلاعات هستند ولی مهارت ندارند و به دنبال مهارتآموزی به نیروی انسانی متخصص هستیم.
آرنو صد درصد خصوصی است و با همکاری دو مجموعه خصوصی که به آن اشاره کردم، شکل گرفته است. کل فاندمان هم همینطور است. چند شاخص برای سرمایهگذاری داریم که یکی حتماً بازدهی اقتصادی است. بعدی اثرگذاری است؛ یعنی استارتاپهایی که در آن حوزههای خاص به سراغشان میرویم، حتماً باید اثری در سطح خرد یا کلان داشته باشند و برای این اثرگذاری تعریف داریم. شاخصهای دیگرمان تیم توانمند و محصول است. مجموعه اینها باعث میشود که روی استارتاپی سرمایهگذاری کنیم.
تا امروز چقدر سرمایهگذاری کردهاید و برنامهتان برای آینده چیست؟
کل فاند ما بیش از ۲۰۰ میلیارد تومان است و تا پایان سال بیش از ۵۰ میلیارد تومان سرمایهگذاری انجام خواهد شد. امیدواریم بتوانیم منشاء اثر باشیم، زیرا یکی از استراتژیهای ما اثرگذاری است و برای همین از خلأها شروع کردهایم.
گمان میکنم نسبت به زمانی که از تأسیس آرنو میگذرد، سرمایهگذاری و عملکرد خوبی داشتهایم.