کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
دوست خبرنگاری داشتم که مدتی از سوی روابط عمومی یکی از وزارتخانهها در بلکلیست قرار گرفته بود. علتش؟ زیاد سؤال میپرسید، انتقاد میکرد و اگر فرصتی برای گپوگفت با وزیر به دست میآمد، به جای اینکه سؤالاتی بپرسد که از پیش جوابشان معلوم است، مسائل حساس و چالشبرانگیز را مد نظر قرار میداد.
این روحیه پرسشگری توأم با انتقاد، باعث شده بود روابط عمومی آن وزارتخانه «صلاح» نداند که در نشستها و برنامهها حضور داشته باشد؛ حتی اگر وزیر جای دیگری دعوت شده بود، در فهرست خبرنگاران حاضر در آن «جای دیگر» هم دست میبرد و نام این دوست ما را خط میزد.
اگر فکر میکنید این اتفاق منحصر به این دوست، و اینگونه رفتارهای حذفی تنها مختص وزارتخانههاست، سخت در اشتباهید. مسئله اینجاست که معدودند کسانی که نگاه انتقادی را برمیتابند. همه دوست دارند از آنها تعریف و تمجید شود و مدام با آمار و ارقام کارهای بزرگی را که انجام دادهاند، توی سر دیگران میکوبند.
همین رویکرد است که باعث شده از حوزه ادبیات و سینما گرفته تا مسائل اقتصادی و اکوسیستم نوآوری کمتر شاهد منتقدان جدی باشیم؛ عوضش تا دلتان بخواهد متملقانی هستند که به این و آن نان قرض میدهند و آن را با زبانی مغلق به مخاطب عرضه میکنند.
با وجود اینکه عدهای فکر میکنند مردمی که مخاطبان ما هستند، متوجه تملقگوییمان نمیشوند، اتفاقاً باید خدمتتان عرض کنم که بوی غلیظ تملقگویی مشام همهشان را آزرده ساخته که کمتر به رسانههای رسمی، در هر زمینهای اعتماد میکنند.
عالم مطبوعات البته گرفتاری کم ندارد و این مورد یک از هزاران است، اما مسئله اینجاست که متأسفانه این آفت کمکم در حال گرفتن دامن کسبوکارهای نوآور است. مقام مسئول علاقهمند است تعریف و تمجید بشنود، سلیقه او – نه صرفاً قانون – در کسبوکار جاری شود و همهچیز حتی در جزئیات طوری پیش برود که لحظهای خاطرش را پریشان نکند.
بعضیها بر این خواست گردن مینهند و البته از مزایا نیز بهره میبرند. برخی نیز تمام تلاششان را میکنند که استقلال خود را حفظ کنند و البته چوبش را هم میخورند؛ همانطور که دوست خبرنگار ما چوب نگاه انتقادیاش را خورد.
تملقگویی بدترین آفت است و همانطور که رمق را از عالم مطبوعات گرفت، میتواند در مورد کسبوکارهای نوآور نیز زمینه بیاعتمادی مردم را فراهم کند. مردمی که اعتماد نداشته باشند هم از خدمات و سرویسها، ولو بهترین خدمت استفاده نمیکنند.
بیاعتمادی که بر این فضا مستولی شود، چندان مهم نیست به خواست مقامات مسئول گوش دادهاید یا تلاش کردهاید مستقل بمانید؛ سایه بیاعتمادی کمابیش بر سر همه خواهد افتاد. همانطور که وقتی مردم نسبت به رسانهها بیاعتماد شدند، دیگر برایشان مهم نبود این روزنامه رسمی دولت است یا روزنامه بخش خصوصی که با چنگ و دندان حفظش کرده است.