کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
کفش «بلا» برای بسیاری از ایرانیها نامی آشناست؛ فروشگاههای پرشمار آن را به خاطر دارند و شاید در دوران کودکی و نوجوانی چندباری کفشهای تولیدی این کارخانه را به پا کرده باشند. آما آنچه که کمتر بازگو شده، ساختار و چگونگی شکلگیری، گسترش و ناکامی این شرکت بزرگ است. کسبوکاری خانوادگی که با تلاش و کوشش سر برآورد و از اختلاف و بیبرنامگی زیانهای بسیار دید.
همهچیز از دورهگردی شروع شد
در سالهای پایان قرن گذشته و ورود به سال 1300، مشکلات سیاسی و ناامنی ناشی از آن گریبان بسیاری از خانوادهها را در شهرها و روستاهای کشور گرفته بود. کاشان، محل تولد حسن عمیدحضور، هم حال و روز خوبی نداشت و سر پا ماندن برای خانوادهای با چهار فرزند که پدر را از دست داده، دشوارتر از همیشه بود.
در همین سالها که موج مهاجرت به تهران در بین اهالی شهر به راه افتاده بود، این خانواده نیز به تهران کوچ کرد و حسن عمیدحضور که بعدها بزرگ این خانواده شد، در همان سال و از 12 سالگی به کار فروشندگی روی آورد که برایش در دسترسترین کار بود. فروشندگی هزینه زندگی خانواده را فراهم میکرد و پشتکار و قناعت و پسانداز طی نزدیک به 10 سال، سرمایه لازم برای گامهای بعدی را به دست داد.
حسن که با انتخاب مناسب جنس در فصلهای گوناگون یک فروشنده دورهگرد موفق بود، با خرید حجرهای کوچک به مسیر کسب درآمدش استحکام بخشید. اینک او اعتبار و جایگاهی هرچند کوچک در بازار به دست آورده بود و با تهیه محلی جدید، فروشگاه خردهفروشی خودش را راهاندازی کرد. خانواده مهاجر و تنگدست کاشانی صاحب فروشگاهی شده بود که در فرهنگ آن روز به خرازی موسوم بود و بعدها نیز که در فهرست بزرگان صنعت کشور بودند، آن مغازه همچنان مشغول به کار بود.
راهی که خانواده ادامه داد
پیوند خانوادگی در این خانواده چنان بود که کار و پیشه حسن تبدیل به کسبوکار خانوادگی شد و با آنکه پیش از رسیدن به 50 سالگی در سال 1327 درگذشت، اما فرزندانش کسبوکار را ادامه دادند. در همین دوران پسران جوان حسن مورد اعتماد سرمایهگذاری به نام صادقزاده حریری قرار گرفتند و برای آشنایی با صنعت تولید کفش به چکسلواکی سفر کردند.
در نتیجه این سفر، آنها کار واردات و توزیع کفش را شروع کردند و البته محصولات کارخانههای نوین و موفق کفش ملی و مهشید و دیگران را هم در برنامه کاری خود قرار دادند. کسبوکار رونق گرفت و برادران کوچکتر برای تحصیل به انگلستان اعزام شدند، گرچه تنها یک نفر از آنها این راه را تا پایان ادامه داد.
بلا؛ مجموعه پیشرو
آغاز دهه 40 سالهای شکوفایی صنعت تولید کفش در ایران بود. کارخانه کفش ملی و تعدادی دیگر بهسرعت در حال تولید و گسترش شبکه فروش بودند. خانواده عمیدحضور نیز نقش پررنگی در فروش این محصولات داشت، اما برنامههای حکومت برای حمایت از تولید، آنها را به فکر پایهگذاری کارخانه خودشان انداخت.
کارخانه کفش بلا با همین انگیزه و در سال 1341 با خرید شرکتی که چند ماه پیش به ثبت رسیده بود، راهاندازی شد. در همین زمان یکی از برادران به نام منصور، شرکت و کارخانه لاستیک و کفشسازی جم را ایجاد کرد.
چند سال پس از این و با پایان تحصیل و بازگشت برادر کوچکتر به کشور، آنها روی گسترش تولید و فروش کفش بلا تمرکز و این کارخانه را به یکی از بازیگران بزرگ این حوزه تبدیل کردند. کسبوکار خانوادگی تا میانه دهه 50 مجموعهای از کارخانجات و شرکتها را در زمینه کفش، چرم، کارتن و جوراب در اختیار داشت.
خانوادهای که کارش را با خردهفروشی و توزیع محصولات دیگران آغاز کرده بود، تا شش سال پس از راهاندازی کارخانه تولیدی خود هیچ فروشگاهی نداشت. آنها در سال 1347 نخستین فروشگاه را در چهارراه گلوبندک تهران باز کردند و اندکاندک فروشگاههای دیگری در تهران و شهرستانها تأسیس شدند.
تا سال 1357 بلا تبدیل به دومین شرکت بزرگ تولیدکننده انواع کفش در کشور شد و 189 فروشگاه در سراسر کشور داشت. نکته جالب آنکه 115 فروشگاه از مجموع فروشگاهها متعلق به شرکت بود. شرکت بلا از نخستین تولیدکنندگانی بود که برای پیشبرد کارهای اداری خود از تجهیزات رایانهای استفاده کرد و در سال 1353 مرکز انفورماتیک خود را راه انداخت.
بدهیهای سنگین کمر شرکت را خم میکند
دهه 50 دوره افزایش درآمدهای نفتی در کشور بود و بانکها با دستودلبازی وام در اختیار متقاضیان میگذاشتند. به این ترتیب خانواده عمیدحضور که بهسرعت دامنه کارها را گسترش داده بود، بهناگاه خود را در میانه انبوهی بدهی به بانک و کارکنانی دید که به شیوه مدیریت سنتی کارها را انجام میدادند. روش اداره کارها از سوی برادران بزرگتر عمیدحضور که تحصیلات اندکی داشتند، با مخالفت برخی کارکنان روبهرو شد.
بحران بدهی موجب شد تا اداره بخشی از کارها در اختیار بانکها قرار گیرد. بدهی 700 میلیون تومانی در ابتدای سال 1357 رقم بزرگی بود که پای هشت بانک طلبکار را به میز مدیریت باز کرد. بروز اختلاف بین برادران عمیدحضور که با بحران بدهیها گسترش یافته بود، با پیروزی انقلاب کار را به جایی رساند که صاحبان این کسبوکار دیگر امکان و انگیزه ادامه کار را نداشتند.
داستان رشد خانواده عمیدحضور و پایهگذاری گروه بلا بیانگر سودمندی ایجاد کسبوکار خانوادگی و در همین حال آسیبهایی است که این دست کسبوکارها را به پرتگاه میبرد. بسیاری از این آسیبها کمکم خود را نمایان میکنند اما بروز مشکلات در پیشبرد کارها و دگرگونی در قوانین یا بستر کاری بهسرعت این آسیبها را بزرگ میکند و موجب نابودی میشود.