کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
حضور و مشارکت زنان در بخشهای مختلف اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و… همواره نشاندهنده بلوغ یک جامعه است. این مسئله در جوامع پیشرفته و در حال توسعه بهعنوان یکی از شاخصههای کلیدی قلمداد میشود. فعالیتهای اقتصادی زنان در قالب کارآفرینی از جنبههای مختلف قابل بررسی است.
همچنین نقشآفرینی زنان در جایگاههایی که از موفقیتهای گوناگون برخوردار بوده و پیرنگ داستانهای موفقیت است، میتواند الگوهای مؤثری در چشمانداز کلی زیست زنان یک جامعه بهشمار رود. اما حضور زنان کارآفرین در یک دهه گذشته که آن را دهه کارآفرینی و استارتاپی میدانیم، جز در مواردی اندک، نتوانسته این الگوها را بازتولید یا بهدرستی معرفی کند.
عوامل و موانع متعددی نیز همواره پیش پای زنان وجود داشته که شروعکردن را به فردا و فرداهایی دیگر موکول کرده است. البته نقش شبکههای اجتماعی در شکلگیری مشاغل خانگی با محوریت زنان نباید نادیده گرفته شود و آسیبهایی که امروز متوجه این جامعه فعال اقتصادی به دلیل محدودیتهای این فضا شده است، زوایای آشکار و پنهان زیادی دارد.
به همین بهانه در این گزارش ویژه کارنگ به سراغ چند چهره زن فعال در اکوسیستم کسبوکارهای نوآوری و آنلاین رفتیم و درباره مهمترین عوامل بازدارنده زنان برای کنشگری در اکوسیستم اقتصاد دیجیتال، لزوم احیای این نقش و سازوکارهای تقویت حضور این قشر در اقتصاد نوآوری، از آنها پرسش کردهایم.
زنان صدای زنان باشند
نسیم توکل، رئیس هیئتمدیره عرشگستر و مدیرعامل قطعه آزمون / بزرگترین دلیل اینکه زنان، با وجود داشتان ایده و مهارت و تخصص، خودشان به فکر راهاندازی کسبوکار نمیافتند، نداشتن چشمانداز فردی است. بسیاری از خانمها حتی به این مسئله هم فکر نمیکنند، چه برسد به اینکه بخواهند قدمی در این راستا بردارند.
حتی خانمهایی که در کسبوکارها مشغول به کار هستند، گاهی به این مسئله فکر نمیکنند که مثلاً در یک چشمانداز سهساله مدیر دپارتمان خودشان شوند. این مشکل فرهنگی و نظام آموزشی ماست که چنین چشماندازی را در زنان نهادینه نکرده است.
دلیل دیگر نقشآفرینی چندگانه زنان است که این هم بهدلیل فرهنگ ما که برای زنان بهصورت پیشفرض نقشهای مادر و همسر را در نظر میگیرد، فرصت محدودتری را برای زنان ایجاد میکند. ایجاد تعادل بین چنین نقشهایی با نقش یک مدیر کسبوکار امر دشواری است.
به همین دلیل حتی در کسبوکارهای خانوادگی هم میبینیم که زنان بهعنوان نفر دوم و سوم نقشآفرینی میکنند؛ چراکه میخواهند نقشهای دیگر را نیز ایفا کنند. مورد بعدی این است که بسیاری از زنان کمتر به برند شخصی میپردازند. ممکن است زنان کارآفرین بسیاری وجود داشته باشند، اما من و شما آنها را نشناسیم. شبکهسازی یکی از نقاط ضعف بانوان کارآفرین است. بههرحال ما در عصر تحول دیجیتال به سر میبریم و ابزارهای ایجاد برند شخصی نسبت به قبل بیشتر در دسترس است.
ضعف در روابط عمومی، عدم مشارکت در رویدادها و دوری از نهادهای مدنی خودبهخود زنان را به حاشیه میبرد.
مشکل دیگر که خود من هم آن را لمس کردهام، درباره جذب سرمایه است. خانمها هم برای راهاندازی کسبوکار به سرمایه نیاز دارند، اما راه جذب سرمایه برای خانمها بهمراتب نسبت به آقایان سختتر است.
اگر آقایان برای جلب اعتماد سرمایهگذار به نمره ۱۰ نیاز دارند، خانمها باید مثبت ۲۰ تلاش کنند تا این اعتماد را فراهم آورند. هرچند اعتقاد دارم در نهایت هم جنسیت مانع جلب اعتماد نخواهد شد، اما صحبت من درباره مسیر ایجاد این اعتماد است. این مسئله را با تمام وجود طی این سالها تجربه کردهام. این مسیر به روحیه جنگنده نیاز دارد و ممکن است بسیاری از خانمها، این روحیه را نداشته باشند.
در عصر تحول دیجیتال، تعریف سفر مشتری عوض شده است. بهرهبرداری از شبکههای اجتماعی مانند اینستاگرام با هدف شبکهسازی و آشنایی مشتریان با محصول است که ما میبینیم به واسطه سهولت، نفوذ و استقبال عمومی از این فضا، به جایی برای تجارت تبدیل شده است.
محدودیتهای این شبکهها به معنای نابودی این کسبوکارهاست و عمق فاجعه آنقدر بالاست که مسئولان آمارهایی را نیز که توسط نهادهای صنفی منتشر شده، باور نمیکنند. اصلاً ماهیت این فضا را درک نکردهاند و نمیتوانند تصور کنند که یک خانم در مناطق محروم، مشتری از سوئد دارد و برایش لباس سوزندوزیشده بلوچ میفرستد.
محدودیت این فضا یعنی از بین بردن فضایی که عادلانه، فرصتهای برابری را برای همه ایجاد کرده و در ادامه آن از بین بردن نقش زنانی که صاحبان این کسبوکارها بودند. احیای این نقش هم کار سادهای نیست و باید از طریق انجمنها و نهادهای مدنی انجام شود، اما متأسفانه میبینیم که این نهادها هم منفعل هستند.
زنان صدای خودشان هم نشدند و منتظرند دیگران کاری برایشان انجام دهند. جدا از این مسائل، حاکمیت به حضور فعال زنان در اقتصاد محتاج است، زیرا نیمی از جمعیت کشور را زنان تشکیل میدهند. بیش از اینکه زنان به شغل و کارآفرینی نیاز داشته باشند، جامعه و حاکمیت است که به این جریان نیاز دارد.
نادیدهگرفتن نیمی از جمعیت کشور و جلوگیری از مشارکت آنها در اقتصاد به ضرر کیست؟ برای رشد اقتصادی پایدار به نیروی کار و فعالیت اقتصادی نیاز داریم، اما قضیه برعکس شده و جالب اینجاست که به جای حاکمیت این خانمها هستند که باید دستوپا بزنند تا فعالیت اقتصادی داشته باشند.
زنان کسبوکاری؛ دغدغه کسی نیستند!
نازنین دانشور، همبنیانگذار تخفیفان / فضای فرهنگی کشور، جسارت را در زنان تقویت نمیکند و ترجیح میدهد که فضای محافظهکاری را حفظ کند. زنان هم ترجیح میدهند با جذب در سازمانها از فضای ریسک و تلاطم فاصله بگیرند. این مسئله به کاهش اعتمادبهنفس و جسارت خطر کردن منجر میشود.
مسئله بعد، نبود مدلهای نقشآفرینی به اندازه کافی است. مسئله بعد که در ایران بیش از نقاط دیگر دنیا به چشم میخورد، این است که خانمها بر اساس عملکردشان قضاوت میشوند، ولی آقایان بر اساس ظرفیت و پتانسیلشان. این مسئله برای خود من هم در یکسری بازههای زمانی صادق بوده است.
وقتی چیزی کمتر دیده میشود، اعتماد به آن هم سخت است. کمبود رولمدلها برای زنان مصداق همین مسئله است. پس مسئله فرهنگی خصوصاً در خانوادهها که سعی میکند زنان را به فضای محافظهکارانه و کمریسک سوق دهد، عامل مهمی است. تقویتنشدن ریسکپذیری، کمبود اعتمادبهنفس و جرئت زنان یکی از موضوعاتی است که باعث میشود خودباوری اتفاق نیفتد. نوع قضاوت به آقایان و خانمها متفاوت است. چه در مسیر استخدام، چه در مسیر جذب سرمایه یا اعتماد به یک استارتاپ.
آقایان بهصورت پیشفرض پذیرفته شدهاند؛ چراکه رولمدلهای بسیاری دارند و نقششان در جامعه و کسبوکار پررنگ است، اما این مسئله برای خانمها بهمراتب سختتر و پیچیدهتر است. سختتر به خانمها اعتماد میکنند و این اعتماد از خانواده شروع میشود که در نتیجه سختتر میتوانند تیم جمع کرده وسختتر میتوانند سرمایه جذب کنند.
اینها مسائل ریشهای است که اکنون در کنار مشکلاتی که کرونا برای اقتصاد به وجود آورد و محدودیتهای زیرساختی اخیر، اصلاً فضا را برای زنانی که میخواهند کسبوکاری راهاندازی کنند، مساعد نمیبینم. ساختارها به گونهای چیده نشده که استقلال زنان را تقویت کند. محدودیت فضاهای عادلانهای مانند اینترنت و شبکههای اجتماعی نیز که بستر شکلگیری کسبوکارهای خانگی، خصوصاً برای بانوان بود، ضربه جبرانناپذیری ایجاد کرده است.
نقش زنان در راهاندازی و اداره یک کسبوکار ظاهراً دغدغه روی میز نیست؛ این در حالی است که در کشورهای توسعهیافته یکی از شاخصههای ارائه تسهیلات، میزان اشتغال خانمها نسبت به آقایان در آن کسبوکار است. این مسئله در کشور ما نه دیده میشود و نه اهمیتی برای کسی دارد و وقتی اهمیت نداشته باشد، طبیعتاً راهحلی وجود نخواهد داشت.
بسیاری از کسانی که جذب سازمان ما شدهاند، بهخصوص خانمها به این نکته اذعان داشتهاند که یکی از انگیزههای ما برای کار کردن در مجموعه تخفیفان این بوده که تجربه کنیم و یاد بگیریم که چطور یک خانم توانسته کسبوکاری در این شکل و اندازه راه بیندازد.
مدلسازی و نشاندادن به جامعه مهم است؛ اینکه زنان کارآفرین هم کسانی هستند از جنس خود شما و با توان شما که از هیچ فرصت ویژهای برخوردار نبودهاند و صرفاً اعتمادبهنفس خود را تقویت کردهاند، جسارتی به خرج دادهاند و خطر کردهاند.
در خارج از کشور مثلاً در سوئد میبینیم که دو تن از وزرای حاکمیت زنان جوان هستند. این علاوه بر تخصص و دانش افراد شکل سمبلیک هم دارد. نشاندادن و عرضهکردن این نقشها به جامعه میتواند این نقشها را برای دیگران هم زنده و پررنگ کند و این ذهنیت را به وجود آورد که اگر این زن کارآفرین توانسته، من هم میتوانم.
باید کلیشهها را شکست
سارا راد، همبنیانگذار ابر دراک / در حوزههای فناوریمحور حضور خانمها بهعنوان بنیانگذار یک کسبوکار بسیار کمتر است. شاید این مسئله به این خاطر باشد که این حوزه نسبت به دیگر حوزهها چالشبرانگیزتر است. در صورتی که متخصص و تحصیلکرده خانم در این فضا کم نیست، اما عمدتاً یا مهاجرت میکنند یا جذب فضاهای آکادمیک میشوند و اگر هم مشغول به کار شوند، بهعنوان کارمند در شرکتها نقشآفرینی میکنند.
چندی پیش در دانشگاه شیراز یک مسابقه برنامهنویسی در مقطع دبیرستان برگزار شده بود که برای اختتامیه من هم حضور داشتم. نکته جالب اینجا بود که تعداد برندگان این مسابقه از نظر جنسیت با هم برابر بود.
خود من هم در دانشگاه و در دوره تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد تعداد زیادی همکلاسیهای برنامهنویس خانم داشتم که بسیار موفق و بااستعداد بودند، اما در فضای کسبوکار بهندرت حضور دارند. یکی از این مشکلات بحث فرهنگی است. خانمها کمتر برای رویارویی با چالش آماده هستند.
عوامل محیطی زیادی هم وجود دارد که ناخودآگاه زنان را به عقبنشینی ترغیب میکند. با توجه به مشکلات اخیر که برای اینترنت به وجود آمده و با توجه با حیطه فعالیتمان، روحیه جنگندگی من تقویت شده و اعتمادبهنفس بیشتری نسبت به قبل دارم؛ چراکه بیش از پیش خودم و کسبوکارم را مفید و تأثیرگذار میبینم و ما این روزها در کنار کسبوکارها سعی میکنیم تا حد ممکن مشکلات ناشی از اختلالات اینترنت را حل کنیم.
در مباحث تربیتی دختران همواره به آرام و متینبودن و پسران به شجاع و جسور بودن تشویق میشوند. افراد با این ذهنیت رشد میکنند، اما جایی که این فرهنگ میتواند بشکند، در فضای آموزش است. تبیین رولمدلها از طرف نهادهای مختلف برای نشاندادن نقشآفرینی زنان بسیار مهم است.
ساختن تصویری که دختران و زنان هم میتوانند نقشهای کلیدی در همه عرصهها داشته باشند، از اقدامات مهمی است که برای مشارکت بیشتر زنان در جامعه میبایست انجام شود. اقداماتی از این دست در کنار داستانهای موفقیت زنان کارآفرین میتواند نقش مهمی در احیای جایگاه زنان ایفا کند و کلیشههای سنتی را بشکند.
باید این خودباوری در زنان شکل بگیرد که میتوانند با سنگینترین چالشها هم روبهرو شوند. از یک کسبوکار کوچک تا یک اجتماع بزرگ، هر گاه میان زن و مرد تعادل برقرار شود، پتانسیلهایی بروز میکند که امکان بروزش در جوامع تکجنسیتی کمتر و گاهی حتی ناممکن است.
بهجز تفاوت در نگرش افراد، تفاوت دیگری وجود ندارد و این تفاوت نگرش به پدیداری راهکارهای متعادلتر و کارآمدتر منجر میشود. امیدوارم روزی برسد که دختران نوجوان ما زمینه را برای رسیدن به آرزوهایشان مهیا ببیند و موانعی از جنس فرهنگ، قوانین اجتماعی و عرف را که بهصورت ناعادلانه تعریف شده، پیش پای خود نبینند.
عوامل بازدارنده زنان برای شروع کسبوکار
فرناز مجیدی، مؤسس آکادمی کارآفرینی پلهبهپله / حوزه کاری ما حوزه توانمندسازی زنان است. یکی از عمدهترین مشکلاتی که باعث شده فهرست زنان کارآفرین کوچک باشد و هر روز هم کوچکتر شود، این است که نتوانستهایم الگویهای موفق زیادی خلق کنیم. این فهرست ممکن است بزرگتر باشد، ولی ما آنها را نشناسیم.
حتماً در ایران در شهرهای مختلف زنان توانمند زیادی هستند که صاحب کسبوکارند، اما تعداد انگشتشماری داریم که اگر مصاحبهای باشد به سراغشان میروند و اگر فضایی باشد که به آنها اجازه صحبت داده شود، باز همان چند نفر هستند که تریبون در اختیارشان قرار میگیرد. این ضعف در خلق و معرفی الگوهای موفق خود یک عامل بسیار مهم است. مسئله بعد عدم خودباوری زنان است.
زنان مسئولیتهای از پیش تعیینشده را راحتتر میپذیرند، در صورتی که انعطاف زندگی فردی در کارآفرینبودن از کارمند بودن بهمراتب بیشتر است و بار روانی کمتری به همراه دارد. زایش و خلق فرزند قرابت زیادی با خلق کسبوکار دارد و زنان از این جنبه میتوانند تأثیرگذاری ویژهای داشته باشند، اما عدم خودباوری این امکان را از خانمها گرفته که مثلاً بگوییم این نیاز را بردار و به یک کسبوکار تبدیل کن؛ یک تیم بساز و با چالشهای آن در کنار چالشهای خانواده دستوپنجه نرم کن. این مسئله از بُعد روانی، قدرت زیادی میطلبد.
مسئله بعدی این است که بسیاری از زنان روحیه و انگیزه کارآفرینی دارند، اما نمیدانند دانش اولیه و آشنایی با ادبیات کارآفرینی را از کجا کسب کنند. دانشگاهها دستاورد چندانی برای کارآفرینی در اختیار نمیگذارد.
این مسئله برای آقایان کمرنگتر است؛ چراکه از سنین ۱۸ تا ۲۱سالگی بهصورت تجربهمحور با این مسائل روبهرو هستند و فضا برای آنها بیشتر فراهم است. ۶۴ درصد زنان تحصیلات عالیه دارند. دانشگاه بستری بوده که اطلاعات آکادمیک در اختیارشان قرار داده و فضایی برای انتقال تجربه تعریف نشده و این فاصله بین دانشگاه و صنعت نقش پررنگی در عدم تبدیل پتانسیل بالقوه زنان به کارآفرینی ایفا میکند. زنان کمتر در فضای کار بودهاند. عدم ریسکپذیری و عدم پذیرش شکست مواردی است که یک کارآفرین در قدمهای نخست به آن احتیاج دارد. این مسئله خودش یکی از اصلیترین موانع برای شروعنکردن است.
مسئله بعد هزینه اولیه راهاندازی کسبوکار است که این مشکل تا حد زیادی در شبکههای اجتماعی حل شده بود. یعنی فضای شبکههای اجتماعی امکان راهاندازی یک کسبوکار با هزینه کم را، خصوصاً برای زنان مهیا کرده بود.
حل مشکل وضعیت فعلی به تحقیق و آسیبشناسی ریشهای نیاز دارد. برای رشد اقتصادی باید به سمت متعادلسازی فضای کسبوکار حرکت کرد و این امر فقط با حضور متعادل زنان و مردان در عرصه اقتصاد محقق میشود. اولویتبندی فعالیت اقتصادی از نظر جنسیت آسیبزاست و ما باید از هر دو تفکر زن و مرد برای رشد اقتصادی بهرهمند شویم.
به عقب برنگردیم!
نگار حسینی، بنیانگذار بلانش / من فکر میکنم از نیمه دوم دهه ۹۰ شمسی تعداد زنان بنیانگذار، رشد قابل توجهی داشته است و همانطور که در گفتوگوهای پیشین اشاره کردهام، نقش پلتفرم اینستاگرام و سهولت ارائه کالا و خدمات در آن برای زنان غیرقابل انکار است؛ فروشگاهی مجازی بدون مشکلات فروشگاههای واقعی با بیشمار شعبه. چرا نباید از آن استفاده کرد؟
به نظر من ترس و نداشتن اعتمادبهنفس کافی از دلایلی است که زنان کمتر به بنیانگذاری یک کسبوکار میاندیشند. احتمالاً نگراناند اگر موفق نشوند یا شکست بخورند، فشار خانواده و جامعه روی آنها زیاد شود.
البته مسئولیتهای داخل خانه زنان هم مزید بر علت است.
بنیانگذار بودن یعنی مسئولیت صفر تا صد و برای زنانی که مسئولیت اداره خانه و احتمالاً مراقبت از فرزندان را بر عهده دارند، قبول مسئولیت کسبوکار شخصی کار دشواری است. برای کسبوکاری شبیه ما (بلانش) که بههرحال طی این هفت سال شناخته شده بود و تعداد مشتریان وفادار آن قابل توجه است، فیلتر اینستاگرام و کندی اینترنت فروش را به کمتر از ۲۵ درصد کاهش داد.
قطعاً کسبوکارهای کوچکتر یا جوانتر بیش از اینها آسیب دیدهاند یا حتی از بین رفتهاند. ما هم در بلانش مشکلاتی داشتهایم؛ مشکلات عمومی همه بنیانگذاران و تولیدکنندگان بهعلاوه نگاهی که کماکان به حضور زن کارآفرین در جامعه از سمت حاکمیت وجود دارد. تأثیر حضور زنان در حوزههای کسبوکار و نقشآفرینی بهعنوان کارآفرین، موجب ایجاد انگیزه و دلگرمی برای باقی زنان میشود و فضای کسبوکار را از شکل مردانه و قواعد مردانه به سمت تعادل میبرد و قدرت چانهزنی زنان در قانونگذاری را افزایش میدهد.
زنان، جامعه و کارآفرینی
عاطفه هاشمی، بنیانگذار روچ / تصور میکنم زنان کمتر اهل ریسک هستند و از شکستخوردن میترسند. این موضوع در کنار محدودیتهای اجتماعی، در مقایسه با آقایان فرصتهای عادلانه کمتری برای زنان فراهم آورده است.
اساساً بخشی از زندگی و زیست یک زن منوط به اجازه دیگران است. مسئله دیگر مولتیتسک بودن زنان است. یک زن چند وظیفه همزمان را باید پیش ببرد؛ از امور روزمره خانه تا مراقبت از فرزند و وظایفی که بهعنوان مادر و همسر بر دوش دارد. پس وقت و فرصت کمتری هم نسبت به آقایان دارند. جسارت و روحیه جنگندگی ذاتی است، اما به تقویت هم نیاز دارد. بسیاری از زنان این روحیه را دارند، اما از تقویت آن غافلاند. جنگندگی ممکن است هزینههایی هم داشته باشد و به قیمت از دست دادن چیزهایی هم تمام شود. نقش حمایت خانواده هم بسیار مهم است.
فضای مجازی یک امکان عادلانه است که با وجود تمام این مشکلات بستری را برای زنان فراهم میآورد؛ فرقی هم نمیکند که در نیویورک باشی یا در استانهای محروم ایران. این فضا امکان ایفای نقشهای پیشفرض زنان را در کنار کسبوکارشان فراهم میآورد.
ما یک کارگاه در سیستانوبلوچستان راهاندازی کردیم که زنان بلوچ بتوانند در آن مشغول به کار شوند.، اما پس از مدتی از تعدادشان کم شد. دلیلش هم نداشتن فرصت برای انجام کارهای روزمره بود. تصمیم گرفتم به آنها آموزش دهم که چگونه از فضای مجازی استفاده کنند تا بتوانیم هماهنگ باشیم و کارها را پیش ببریم. تیم سوزندوز ما با همین کار از ۲۳ نفر به ۷۰۰ نفر رسید. کارآفرینی، پیشران دیگر نقشهای زنان در جامعه است.
آسیبهای تخریب نقش کارآفرینی زنان
بهاره شریفیون، مدیرعامل بیمه داتکام / پشتوانه، یکی از مهمترین عوامل فعالیت زنان است. هر جا این عامل کمرنگ باشد یا نقش آن برای یک زن مهم باشد، ممکن است هر دوی اینها به عامل بازدارنده تبدیل شود. این پشتوانهها هم میتواند مادی یا معنوی و از جنس همراهی خانواده باشد. این یک مسئله فردی است و اگر از دوران کودکی روی آن کار شود، تأثیر زیادی در سالهای بعد خواهد داشت.
به غیر از این عامل به نظرم هیچ مانعی بر سر راه زنان نبوده و اصلاً جنسیت اهمیتی ندارد. ما به واسطه شبکههای اجتماعی رشد روحیه کارآفرینی را در زنان دیدیم. امروز کسانی که اصرار بر بستن این فضاها دارند، شاید درک درستی از آنچه در حال وقوع است، ندارند.
فارغ از جنسیت، امروز در دنیا، فضای دیجیتال حرف اول را میزند و کسبوکارها حول آن شکل میگیرند. این فضا تا حد زیادی به زنان کمک کرد تا از پتانسیلهای کارآفرینی خود استفاده کنند. تخریب نقش کارآفرینی زنان بسیار آسیبزاست. نبود یک تشکل صنفی باعث شد در ادامه آمارهایی که منتشر شده، مطالبهای شکل نگیرد و این آمارها صرفاً بهعنوان یک داده عمومی مصرف شد. حضور زنان چه در سطوح کلان و چه در فعالیتهایی مانند اقتصاد، نشاندهنده بلوغ یک جامعه است؛ اینکه این جامعه به تعادل رسیده است.
به نظرم فضای کسبوکار خصوصی تا حد زیادی فراجنسیتی شده و گاهی میبینیم که آقایان دغدغه بیشتری نسبت به حقوق خانمها دارند. خود من تاکنون موقعیتی را تجربه نکردهام که به واسطه جنسیتم تحت فشار یا محدودیت قرار گرفته باشم.
معجزه زنان برای زنان
مینا والی، مدیرعامل راهکار / بیش از ۱۰ سال است در اکوسیستمی که این روزها با نام استارتاپی، نوآوری، دیجیتال، دانشبنیان یا آنلاین خوانده میشود، در حال کار و زندگی هستم. من همیشه تلاش کردهام این فضا را قبل از هر چیزی یک فضای کسبوکاری ببینم و بعد به آن تبصرههای جنسیتی اضافه کنم، اما چیزی که در این یک دهه که بر ما رفته، دیدهام، بیش از تبعیض و شکاف و نابرابری جنسیتی، محصول فرهنگ و نگاهی است که هم در جبهه زنان و هم پررنگتر و غلیظتر نزد سیاستگذاران حاکمیتی و البته دیگر بازیگران این اکوسیستم بهشدت جاری و ساری است.
از این رو وقتی درباره زنان بنیانگذار در این اکوسیستم صحبت به میان میآید، بیش از آسیبشناسی چرایی موقعیت امروز آنها و واکاوی دلایل شکستها و نرسیدنها و ناامیدیها میتوان از این نگاه و رویکرد صحبت کرد، اما تلاش خواهم کرد در این یادداشت بیش از حرفزدن از گذشته، درباره آینده بگویم و فرصتهایی که شاید بتوانیم برای زنان کارآفرین بسازیم؛ البته با درسگرفتن از خطاهای گذشته و دلبستن به تعدیل نگاه سیاستگذار و گشایش در کلیت این زیستبوم که این روزها، شرایط مناسبی ندارد.
حتی ناامیدی هم دلیل خوبی برای داشتن نگاه کوتاهمدت نیست
نوشتن درباره آینده در روزهایی که هیچ چشمانداز روشنی درباره آینده نداریم، کار سختی است. من هم این روزها بهشدت نگران آینده ایرانم و بهسختی میتوانم نور امیدی ببینم. این چند روز تماشای فیلم سینمایی «آرژانتین ۱۹۸۵» درمانی موقتی برای حال این روزهایم بود؛ فیلمی که قطعهای از تاریخ معاصر آرژانتین و تلاشهای دادستانی برای محکومکردن نظامیانی که در «جنگ کثیف» دست داشتند را روایت میکند. مرور آنچه بر سر ۸۰۰ شاهد این محاکمه بزرگ آمده بود و نگاهی به امروز آرژانتین، کمک میکند کمی از بالا و با چشماندازی وسیعتر حوادث این روزهای ایران را هضم کنیم.
نگاهی از بالا به آنچه رخ میدهد، همان چیزی است که این روزها فعالان کارآفرین به آن نیاز دارند. نگاه کوتاهمدت ما را در گردابی گرفتار میکند که نمیدانیم مقصدش کجاست. ما محکومیم به ادامهدادن و حتی اگر در هر قدمی که برمیداریم تکهای از وجودمان کنده شود، چارهای جز طی مسیر و نگاه به جلو نداریم. تماشای مطالبهگری زنان این روزها الهامبخش ماست. در بزنگاههای تاریخی زنان عامل تغییرات عمیقی بودهاند و امید دارم این مطالبهگری در نهایت به تحولی جدی در شرایط زنان در ابعاد گوناگون منجر شود.
اگر بخواهیم از بعد زنان کارآفرین به تحولات اخیر بنگریم، نمیتوان میزان خسارتی را که به کسبوکارها و کسبوکار زنان وارد شد، نادیده بگیریم. عدهای حساب کردهاند با فیلترینگ اینستاگرام و واتساپ چقدر به اقتصاد دیجیتال کشور آسیب رسیده است. قصد ندارم در این یادداشت این شکایتها را ادامه دهم. بهتر است کمی از بالا به موضوع نگاه کنیم و دچار نگاه کوتاهمدت نشویم.
نگاه به زنان و نگاه جامعه به زنان باید تغییر کند
چه ما در ایران به اینستاگرام دسترسی داشته باشیم، چه نه، چالشهای جدیای در حوزه زنان داریم که به بود و نبود یک اپلیکیشن گره نخوردهاند و زخمهای عمیقتری هستند که عمری چندصدساله دارند. آنچه بیش از همه اجازه نمیدهد زنان در ایران به اندازه قابل قبولی کارآفرین باشند و کارآفرین بمانند، فقر فرهنگی ماست.
چالشهای کارآفرینی زنان از نگاه آنها را میتوانیم به دو دسته درونی و بیرونی تقسیم کنیم. هر دو این چالشها بهشدت عمیق هستند و با گوشت و پوست و استخوان ما یکی شدهاند. شیوه نگاه یک زن به خودش و شیوه نگاه و انتظار جامعه ایران از او شدیداً در آینده حرفهای او مؤثر است. آنقدر که زنان با بهترین درجات علمی و مهارتی اما محروم از نگاهی مثبت درباره خود، کاری نمیتوانند از پیش ببرند و هرگز جسارت راهاندازی و مدیریت یک کسبوکار را نخواهند داشت.
بنابراین تولید و تقویت زنان کارآفرین در کشور ما آنقدر به کار ریشهای نیاز دارد که در کمتر از ۱۰، ۲۰ سال آینده نتیجه کار را نمیتوانیم ببینیم. در این میان نهتنها به فعالیتهایی برای کاهش موانع درونی دختران از سنین پایین و در مدارس نیاز داریم، بلکه باید کمک کنیم موانع بیرونی که بیش از همه ذهنیت درباره توانایی زنان در مدیریت کسبوکار است، تغییر کند. البته تمامی اینها به زمانی طولانی نیاز دارند.
عواقب کنار کشیدن و خالیکردن عرصه
متأسفانه بیشتر زنان کارآفرین و صاحب دیدگاه ما از مواجهه با چالشهای جدید کنار میکشند. موانع درونی و بیرونی زنان اغلب اجازه نمیدهد آنها جسارت ابراز خود در میان سایرین را پیدا کنند. وقتی یکی پس از دیگری کنار میکشیم، این فرصت را از سایر زنان برای ابراز خود خواهیم گرفت، در حالی که عکس این امر میتواند اتفاق بیفتد.
بارها دیدهام که وقتی از میان گزینههای موجود زن و مرد برای حضور در مقابل چشمهای دیگران؛ چه در رویدادها و چه در رسانهها دعوت کردهایم، زنان کمی پاسخ مثبت دادهاند و بیشتر زنان خود را کنار کشیدهاند. من این را به قدرت ریسک پایین زنان و اولویتهای دیگر آنها ارتباط میدهم. مواجهه و ابراز عقیده در میان جمع، ریسک است؛ چراکه با دست خود اجازه قضاوت دیگران درباره خود را دادهایم.
قطعاً باید از حاکمیت توقع داشت برای از میان برداشتن موانع گوناگون کارآفرینی زنان کاری کند؛ زیرا همانطور که گفتم، این کاری ریشهای است که وزارتخانهها و نهادهای گوناگون در آن دخیلاند. اما به نظر میآید در حال حاضر چنین هدفی اولویت این دستگاهها نباشد و در این شرایط فکر میکنم بیش از همه خود زنان میتوانند برای بهبود شرایط کاری کنند. نباید در انتظار معجزهای برای بهبود شرایط کارآفرینی زنان به دست سایرین باشیم. معجزه درون ماست. با نگاهی بلندمدت و گرفتار نشدن در گرداب اکنون باید راه نجات را پیدا کرد.