کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
پیش خودم حساب کرده بودم که آموزش برای بچههای گروه انگیزه و علاقه ایجاد میکند، بنابراین دست در صندوق خالی بردم، مقداری ریش هم پیوست کردم تا پیش رفقای قدیمی گرو بگذارم و چند نفری از این گروه یأجوج و مأجوج آموزشی ببینند، شاید دردی از دردهای گروه را با برنامهریزی و کارهای بهتر دوا کنند. هر روز هم با روی خندان از پیشرفت دوره آموزشی میپرسیدم و خندهای دریافت کرده و در خیالات خام و نپخته خودم میگفتم آموزش چقدر به بچهها انگیزه داده و از همین حرفهای صد تا یک غاز و دلخوشیهای الکی که یک جلبک پخته تحویل خودش میدهد!
این چند هفته گاهی به نظر میرسید نقش یک مادر مهربان را برای بچهها به خودمان گرفتهایم که هر صبح با هزار امید بچهها را با ماچ و بوسه و اگر نشد لگد و تهدید از رختخواب جدا میکند، کفش و لباس تنشان میکند، موها را شانه میزند و دماغشان را پاک میکند، یک صبحانه مفصل را لقمهلقمه در دهانشان میگذارد، نیمچاشت و صد تا خوردنی دیگر در جیب و کیف مدرسهشان میچپاند تا این نوگلهای خندان بزرگواری کرده و سوار بر یک خودرو راهی آموزشگاه شوند؛ به این امید واهی که بیاموزند و فردا برای خودشان کسی شوند. اما واقعیت بسیار زودتر از آنچه انتظار میرفت، یکی از همان خندهها را توی صورتم کوبید.
امروز آن چند دستهگل نهچندان نوشکفته پس از دریافت گواهی گذراندن موفقیتآمیز! شرکت در دوره آموزشی برگشته بودند؛ تنها کوتاهی ما هم آن بود که فراموش کرده بودیم یک پارچه رنگی را با خط خوش به پیام بازگشت پیروزمندانه این فرزندان وطن زینت دهیم و بدهیم از اینطرف تا آنطرف کوچه بزنند تا همه خلق خدا بدانند چه کردهاند و چهها خواهند کرد؛ وگرنه آرامش حرکات فریبا نشان میداد کم وکاستیای در کار نبوده است. این بار با حضور خودم و چند نفری که نتوانسته بودند در برنامه آموزشی شرکت کنند، به شکلی بلادرنگ، مردمی و سرپایی جلسه گروه تشکیل شده و کامیار پرید وسط و خودجوش جایگاه سخنگوی شرکتکنندگان در دوره آموزشی را اشغال کرد. گفتههای کامیار درباره رنگها و تزئینات و امکانات دوره و بچههای باحال کلاس که پایان گرفت، آنگاه که خواست نفسی تازه کند، پرسیدم: «خب نتیجه کاربردی این دوره پربار برای ما چیست؟» با شگفتی نگاهی کرد و گفت: «نتیجه؟! به دانش همکاران شما در گروه افزوده شده، انصاف داشته باشید و به دریافتیشان نگاهی بیندازید تا خودتان درباره افزایش دستمزد اقدام کنید. برخی امکانات و تجهیزات جدید لازم داریم که با بچهها جلسه میگذاریم و گپی میزنیم تا فهرست دقیق نیازها را بدهیم. بهتر است قدر وقت باارزش کارشناسان خبره را بدانید.»
حالا چند روزی پس از بازگشت پیروزمندانه بچههای گروه از برنامه دانشافزایی به این فکر میکنم که چرا چنین غلطی کردم؟ آخر اینها همینجوری هم با شاه پالوده نمیخوردند، دیگر پس از دانشافزایی حتماً فکر میکنند به شکل خزنده وارد شبکههای پایتونی! میشوند تا برای چهار سال دیگرمان پیشبینی کنند؛ گرچه پیشبینی آینده با دانشافزایی پیروزمندانه به شبکه پایتونی نیازی ندارد.