کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

شب‌نوشته‌های یک بچه‌نوآور / بی‌حرکت

یک زمان که دنیا مانند امروز نبود و آن‌گونه که بسیاری از سالمندان می‌گویند خرابی و فساد و دزدی و ناامنی این‌قدر نبود، پلیس‌ها حتی توی فیلم هم جور دیگری بودند. چه در فیلم‌های خارجی و چه در ساخته‌های داخلی از گزاره «بی‌حرکت» بسیار استفاده می‌کردند.

پلیس که وارد صحنه می‌شد، با صدای رسا می‌گفت «بی‌حرکت» و اینجا بود که خلافکاران لَختی از حرکت بازمی‌ایستادند و آنگاه یا دستگیر می‌شدند یا جنگ و گریزی آغاز می‌شد که همواره به زیان خلافکاران بود. ولی این روزها فرمان «بی‌حرکت» نه‌تنها از سوی پلیس، بلکه از خیلی جاهای دیگر شرف صدور می‌یابد و پس از آن هم روشن نیست چه کسی می‌خورد.

آیا پلیس خودش می‌زند یا خطاکاران خودشان می‌خورند؟ آن که می‌زند درست می‌گوید یا آن که می‌خورد نباید می‌خورده؟ آن که زده کم زده یا آن که خورده کمتر از حقش خورده؟ آن که زده می‌توانسته نزند یا آن که خورده باید می‌خورده؟ آن که زده بزن‌بهادر بوده یا آن که خورده اراذل؟ آن که زده گفته «بی‌حرکت» و چون «بی‌حرکت» نشده زده یا آنکه خورده چون حرکت نکرده خورده؟

ولی انگار در این زد و خوردها خیلی‌ها که نه زده‌اند و نه خورده‌اند، خیلی خورده‌اند و اگر هم کسی پیش از زدن به آنها «بی‌حرکت» گفته یا نگفته حالا که خورده‌اند «بی‌حرکت» شده‌اند؛ درست مانند ماجرای این روزهای کسب‌وکار ما و بچه‌های گروه که نزده‌ایم، ولی همه حال و روز خورده‌ها را داریم.

حالا نه اینکه چیزی خورده‌ایم که باید با کتک‌خوردن یا گونه دیگری از خوردن تنبیه شویم، شکر زیادی هم نخورده‌ایم که باید تودهنی محکمی بخوریم، بشکه نفت و دکل و سکه و ارز مردم را هم نخورده‌ایم که اگر خورده بودیم شاید از جاهای دیگری نمی‌خوردیم و تمام می‌شد می‌رفت؛ اما حتماً یک چیزی خورده‌ایم که خودمان خبر نداریم، ولی عکس‌های حساب‌های کاربری بچه‌ها و وابستگان درجه چند آنها توی چشم برخی خورده و گفته‌اند اینها هرچه خورده و نخورده‌اند یک طرف، ولی روشن است که تودهنی نخورده‌اند. باید تودهنی بخورند شاید دیگر… زیادی نخورند و بنشینند نان و ماست‌شان را بخورند و… بخورند تا لازم نباشد… بخورند.

به هر حال من باز هم پیش کامیار کم آوردم. این بار سامان و سمیرا و فریبا و محمد و مهدی هم بودند. انگار همه آمده بودند بزنند و قرار بود من که… زیادی نخورده بودم، کتک بخورم.

فهمیدم یکی که خودش نیامده اما صدایش می‌آمده یک «بی‌حرکت» به کسب‌وکار ما زده و حالا بچه‌ها که خودشان هم نمی‌دانند چرا خورده‌اند، آمده‌اند تا من غریب شهرستانی را بزنند. و این‌گونه بود که من از همه سو خوردم، چون تنها… زیادی که خورده‌ام این است که به چند نفر شیر پاک خورده گفته‌ام بیایید دست به دست هم بدهیم تا توی یک زمینه‌ای کار کنیم تا نان خودمان را توی خاک خودمان بخوریم.

می‌گویند کسی با سر نپوشیده‌اش به محل کسب‌وکار ما سر زده، یکی دیگر پافشاری می‌کند باید چوبی زد تا دیگر از این …ها نخورند؛ پس ما «بی‌حرکت».

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/3ial
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.