کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
واقعاً این نوآوری چقدر خوب است. آدمیزاد هر بار دهانش باز میماند از اینهمه حجم خلاقیت و تازگی. شما خودتان بهتر از من میدانید که یک سیستم نوآور هیچوقت متوقف نمیشود، حتی اگر لای چرخدندههای تولید و فناوریاش به جای روغن ۴۰-۱۰، خاکاره پاشیده باشند. آنها باز هم راهی برای غافلگیر کردن شما پیدا میکنند. میگویید مثلاً چهکار میکنند؟ میگویم مثلاً برای اولین بار در تاریخ جهان هستی، وسط کنسرت با دگنک گوش خواننده و نوازنده را میپیچانند و با اردنگی بیرونشان میکنند. بفرمایید. جان من! این خلاقیت به عقل جن میرسید؟ نه والله!
حالا من که میدانم عدهای «نانوآور» از این شرایط برای سیاهنمایی استفاده میکنند و حرفهای بیربطی مطرح میکنند. مثلاً میگویند: «این چه بلبشویی است؟ جناب مرکز نوآوری آزادی! مگر خودت مجوز کنسرت این بندگان خدا را ندادی؟ پس چرا زدی بچه مردم را که توی اوج احساس داشت میزد و میخواند، پکاندی؟» اما آن غافلها خبر ندارند که یک مرکز نوآور باید در همه زمینهها شگفتانه رو کند، حتی شده با دگنک!
*راستی! آن «نا نوآور» که گفتیم با عزیزان «نانو آور» که توی مترو جوراب نانو میفروشند قاطی نشوند. آنها که پیشرو عرصه نوآوری کشورند.
حالا شما توجه داشته باشید، در شرایطی که مسئولان عزیز کشور تا کشاله ران و بلکه بالاتر توی گِل فرورفتهاند و دارند خدمت سیلزدهها میرسند، جماعتی افتادهاند دنبال این قرتیبازیها. یکی نیست به این برادران و خواهران غافل بگوید: شما اگر عرضه داشتید با کتوشلوار میرفتید وسط سیل و با نگاه کردن، مشکلات مردم را حل میکردید، نه اینکه مثل سیل خراب بشوید سر مسئولان و هی غر بزنید که: «چرا نمیگذارند ما کنسرتمان را برگزار کنیم.»
من از شما سؤال میکنم: آن مسئول خدمتگزار یا خدمتگذار، حق ندارد مزقان این جماعت را از پهنا فروکند در حلق سیاهنمایشان؟ خودتان میبینید که حق دارد خب!
حالا وسط این شیرتوشیر که در هر جا را باز میکردی از آن سیلاب بیرون میزد، معلوم نیست چطوری حوضچه اینترنت یکی از مناطق تهران آتش گرفت. آخر چطوری؟ اصلاً مگر حوضچه نباید پر از آب باشد؟ خب آب که آتش نمیگیرد.
البته شاید شما همین الان با خودتان بگویید: مثلاً اگر آن حوضچه آتش گرفته باشد چه میشود؟ خب باید خدمتتان عرض کنم در این صورت اینترنتمان قطع میشود. وقتی اینترنت قطع بشود، شما نمیتوانید بروید اینستاگرام و آمار ازدواج و طلاق سلبریتیها را بگیری. از پشت پرده روابط دنیای فوتبال بیخبر میمانی و متوجه نمیشوی مردادماهیهای جذاب مغرور دقیقاً چه روزی به دنیا آمدهاند. میبینید چه مصیبتی پیش میآید؟ از همه اینها بدتر این است که وقتی حوضچه آتش بگیرد، عدهای سیاهنمای مزدور میروند اینطرف و آنطرف الکی میگویند: «دارند یواشیواش برای صیانت آمادهمان میکنند.»
راستی اگر موقع خواندن این مطلب یاد هالک ایرانی افتادید و دنبالش گشتید، باید بگویم که خیلی نامردید. فراموش کنید این بچه را دیگر. همهچیز تمام شد. چقدر پیگیری میکنید.
یکباره تمام جیغ و دادش خوابید
در معرکه پرچم و نمادش خوابید
یک هفته گذشت و ذرهای خوب نشد
دردش که نه، لیک نصف بادش خوابید