کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
خبر را چندبار خواندم تا زهر طنز آن گرفته شود و بعد با عمق فاجعه روبهرو شوم. سرپرست شهر فرودگاهی امام گفته از این پس رانندگان تاکسیهای اینترنتی را به این فرودگاه راه نمیدهیم و نهایتاً برای آنها در یک گوشه (با فاصله ۸۰۰ متری) از فرودگاه یک جای بهخصوص در نظر خواهیم گرفت!
تصورش را بکنید اسنپ و تپسی که محور اصلی بیزینسمدلشان بر ارتباطدادن نزدیکترین تاکسی به یک مسافر طراحی شده، حالا یک ایستگاه بهخصوص داشته باشند که مسافر آمده از فرنگ با یک نیسان چمدان باید تا آنجا را پیاده گز کند و وقتی رسید به ایستگاه، گوشیاش را دربیاورد و درخواست تاکسی بدهد!
یعنی ایستاده در دوقدمی رانندهها و تاکسیهایشان مبدأ و مقصد بزند و چشم در چشم آنها زل بزند تا یکیشان درخواستش را قبول کنند. باور کنید در سریال برره هم اگر میخواستند با اسنپ و تپسی شوخی کنند، چنین سناریوی طنزی به ذهنشان نمیرسید.
حالا فکر نکنید که این تمام ماجراست. دوست عزیز خوشفکرمان که با همان کلیدواژههای دستمالیشده در سالهای اخیر از چنین ممنوعیتی خبر داده، در آستین مبارکشان راهکارهای بهتری هم دارند. اصلاً چرا اسنپ و تپسی و پیادهروی تا ایستگاه مخصوص آنها؟
شما خبر دارید که اپلیکیشنی بهتر از اسنپ و تپسی هم در ایران موجود است؟ بله، همین مدیر محترم با همکاری یک شرکت دانشبنیان که متأسفانه هنوز اسمی ندارد یا اسمی در نکرده، یک اپلیکیشن برای تاکسیهای سنتی فرودگاه طراحی کرده که آنطور که او گفته از اسنپ و تپسی خیلی بهتر است!
آنها با خلاقیت و تلاش و دانش و نبوغ بومی-محلی خود به جبران ممنوعکردن اسنپ و تپسی، برای رانندگان تاکسی فرودگاه امام که سالها با دادوبیداد و خرکش کردن و کشیدن آستین مسافر صید میکردند، یک اپلیکیشن طراحی کردهاند. اپلیکیشنی که اگرچه خیلی خوب است، اما نمیدانم چرا این خوبیهایش را در میدان رقابت آزمون نمیکند و تنها راه مسلط شدن خودش بر بازار را از میدان به در کردن دیگران میداند!
راستش اصلاً قصد ندارم پا در کفش طنزنویس کارنگ که هر هفته در صفحه آخر با چنین سوژههایی شوخی میکند، بکنم. قصدم هم نوشتن یک یادداشت کاملاً جدی بود. ولی خبری را که از این دوستان مخابره شده، هرجوری تفسیر و تحلیل کنید، نوشتهتان طنز به نظر میرسد. این خبر خلاصه روشن و واضح داستان نوآوری و استارتاپها، اکوسیستم و غیره در ایران است.
اینکه شما هرچقدر زور بزنید، باز هم یک آدم پرزوری از یک نهاد دولتی یا شبهدولتی پیدا میشود و با یک ممنوعیت و بالا آوردن یک چیز «خودی» بازار شما را یک لقمه چرب میکند یا حداقل برای مدتی هم که شده چوب لای چرختان میگذارد. همینقدر تلخ اما طنز! این روزها واقعاً در یک کمدی سیاه زندگی میکنیم.