کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
قرار است در روزنوشتهایم درباره آنچه در جیتکس میبینم، غر نزنم. غر زدن و درستترش «انتقاد کردن» بخشی از کار روزنامهنگار است، ولی نه همه آن. گاهی فقط باید نگاه کنیم و آنچه را میبینیم روایت کنیم؛ بدون اینکه تحت تأثیر حواشی قرار گیریم. باید بتوانیم دقیق و منصفانه و بدون پیشزمینههایی که همواره همراه ما هستند، بنویسیم.
نوشتن و گفتن بدون در نظر گرفتن شرایطی که ما در آن فعالیت میکنیم، سختتر از چیزی است که فکرش را میکنم. هر بار که با بخشی از یک رویداد خارج از ایران به اشتیاق میآیم، اولین چیزی که به ذهنم میآید این است که چرا ما در کشورمان نمیتوانیم چنین تجربهای داشته باشیم. مقایسه تمام این تجربههای جدید با نداشتههایمان به یک عادت تبدیل شده که ناخودآگاه اتفاق میافتد. یک سؤال با تمام پاسخهایی که تا امروز شنیدهام هنوز برایم بدون جواب مانده است؛ سؤالی که میترسم برای نسلهای بعدیمان هم تکرار شود.
وقتی تجربه حضور در دورههای قبلی جیتکس و یک دوره رویداد «سیامئی» یا همان «کارت و پرداخت دوبی» را مرور میکنم، همیشه این سؤال و مقایسه آنچه میدیدم با شرایطمان در ایران برایم تکرار میشود. فکر میکنم فراغت از این پیشزمینهها کار سختی است. تلاش میکنم این بار از زاویه دیگری به آنچه در «جیتکسگلوبال» و «اکسپند نورثاستار» خواهم دید، نگاه کنم. اکنون که در حال نوشتن این یادداشت هستم، کمتر از ۱۲ ساعت به افتتاح نورثاستار مانده است؛ رویدادی که در واقع بخش استارتاپی جیتکس است و یک روز زودتر از رویداد اصلی کار خود را شروع میکند. روز شنبه، یک روز پیش از افتتاح این رویداد با همکارانم در راهکار چند ساعتی را در «دوبیهاربر»؛ محل برگزاری نورثاستار چرخی زدیم و چند گزارش تصویری از فضای نمایشگاه چند ساعت پیش از آغاز آن آماده و منتشر کردیم.
در بخشی از نمایشگاه و در بین غرفههای کوچک به دنبال نام ایران و نامهای احتمالاً آشنای کسبوکارهای کوچک هموطن بودم. نیرویی که من را برای پیدا کردن نامهای ایرانی در میان غرفهها، سخنرانان و پنلیستهای رویداد میکشد، برایم عجیب است. گمان میکنم پیدا کردن یک نام آشنا در میان خیل نامهای غریب آرامشم میدهد. شاید هم آنقدر فاصله ما از دنیا زیاد شده که به طرز عجیبی دیگران را بیگانه میبینیم. به نظرم آنقدر سطح و جنس دغدغههای ما با سایر جاهای دنیا متفاوت است که از نظر روانی هم فاصله زیادی با سایرین احساس میکنیم.
امروز در جایی از دنیا که چندان هم از وطنمان دور نیست و در حالی که نظارهگر مردمی هستم که از آینده و شکل آن میگویند، تصور اینکه چطور انتخابهایمان این اندازه فاصله ما را از بقیه دنیا زیاد کرده، سخت است. تلاش میکنم بدون دیدن این فاصلهها درباره اتفاقات رویداد بگویم و در این چند روز که در فضای بزرگترین نمایشگاه خاورمیانه حضور دارم، امیدوارم بتوانم فارغ از همه پیشزمینهها تصویری نزدیک به واقعیت از آن ارائه دهم تا به کار خوانندگان و اکوسیستم نوآوری ایران بیاید.