کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
نوآوری گاهی در روشهاست و گاهی در کشف موضوعات جدید، اما در این شماره «کارنگ» با زنی آشنا میشویم که نوآوری اصلی کارش، دیدن و تشخیص چیزی است که در ذهن همه ما بدیهی است و حس میکنیم مثل هوا وجود دارد و اصلاً لزومی ندارد در مورد آن صحبت کنیم.
دکتر شیدا جعفری، زنی که با سرسختی، مسیرهای تحصیلی و شغلی کاملاً متضاد هم را طی کرده تا بتواند کشف کند که دقیقاً چه چیز باعث میشود ما در توسعه فردی شکست بخوریم.
مگر کتابها و آموزشها و رشتههای تحصیلی پیرامون توسعه فردی و مهارتهای ارتباطی و مدیریت بازخورد و کنترل تنش و خشم و… وجود ندارد و بسیاری از ما در این دورهها آموزش نمیبینیم؟ پس چه چیزی باعث این همه تعارض در سطح سازمان و گروهها یا حتی خانواده است؟ این حجم از توسعهنیافتگی در سطح اشخاص و ارتباطات بینانسانی عجیب است!
شیدا در سال ۱۳۵۸ در کاشان متولد شده و توانسته در اولویت اول انتخابی خودش یعنی مهندسی هوافضای دانشگاه شریف مشغول به تحصیل شود. این رشته را که علاقه اصلی او بوده، تا مقطع کارشناسی ارشد ادامه داده و در بخش تحقیقوتوسعه یکی از سازمانهای مربوطه به مدت ۱۰ سال به فعالیت پرداخته است. ادامه این مصاحبه مسیری است که او برای خلق دوره آموزشی توسعه فردی طی کرده است.
او توانسته این دوره آموزشی، مهارتی، همراه با برنامهریزی شخصی را جمعآوری کند که به افراد این فرصت را میدهد که زمینی که قرار است در آن بذر توسعه فردی خاص خود را بکارند، آمادهسازی کنند و از حاصلخیز بودن این زمین اطمینان یابند و ابزارهای موجود برای برداشت بهترین نتیجه را به دست آورند.
مهندس هوافضایی که مدیریت منابع انسانی خوانده، کمی عجیب است، لطفاً برایمان توضیح دهید که چه اتفاقی افتاد که این مسیر را انتخاب کردید؟
حقیقت این است که من بعد از اتمام تحصیلاتم مانند هر مهندس دیگری حس میکردم برای حضور در فضای کار آمادهام. هم حل مسئله میدانستم، هم نمراتم خوب بود و هم کار کردن بلد بودم، اما وقتی وارد فضای کار شدم به چالشهایی برمیخوردم که اطرافیان آن را حاشیه مینامیدند. اینکه گاهی نمیتوانستم ارتباط را درست مدیریت کنم یا از طرحم دفاع کنم!
اما از دید من مسئله مهمتر بود؛ این اتفاقات وقتی بیشتر گریبانگیر شد که من ارتقا یافتم و سرپرست گروهی از افراد شدم. همین امر باعث شد که فکر کنم نمیشود به این راحتی از چالشها و معضلات ارتباطی در مدیریت افراد گذشت و حتماً بهدلیل اینکه من فقط در فضای مهندسی بودم، این چالشها را تجربه میکنم.
باید راهی باشد و احتمالاً علم مدیریت پاسخی برای آن داشته باشد. همین شد که تصمیم گرفتم تحصیلاتم را در رشته مدیریت منابع انسانی ادامه دهم، وارد دانشگاه تهران شدم و اکنون فردی بودم که از فضای بسیار متفاوت مهندسی صرف از دانشگاه شریف وارد فضای مدیریتی و متفاوت دانشگاه تهران شده بود.
پس راهحل را پیدا کردید و به همین دلیل وارد حوزه مدیریت منابع انسانی شدید؟
نه! راهحل صرفاً علم مدیریت نبود. مدیریت نیز مانند هر فن دیگری ساختارهای مختلف دارد. اپلیکیشنها و ابزارهای مختلفی وجود دارد و اگرچه این فوتوفنها بسیار اثرگذار است، اما کماکان حلکننده مشکلات نیست. من در مدیریت منابع انسانی با حوزه رفتار سازمانی و مهارتهای رفتاری آشنا شده و تازه متوجه شدم که این شایستگیها، پارامترهای بسیار مهمی هستند که لزوماً با خواندن و گذراندن واحدهای درسی و کارگاههای آموزشی قابل دستیابی نیستند. مسئله چیزی فراتر و زیربناییتر است. وجود دانش لازم است، ولی به تغییر شایستگی نمیانجامد!
پس راهحل چیست؟ یعنی مسیر آکادمیکی برای موفقیت در این مهارتهای اساسی وجود ندارد؟
مدیریت میتواند دانش شما را ارتقا دهد، اما این همه عدم توسعه فردی، به دلیل این است که ما یک مرحله مهم را نادیده میگیریم. شاید بتوان این مرحله را «مدیریت بر خویش» نام گذاشت؛ چیزی که میتوان آن را بستر توسعه فردی دانست، بستری که یکسری شایستگیها در آن رشد میکند. بهطور مثال حل مسئله، یک شایستگی است که صرفاً با گذراندن هیچ دوره آموزشی، قابل اکتساب نیست یا شایستگی کار تیمی با تحصیلات قابل دستیابی نیست. این شد که من از مدیریت منابع انسانی نیز عبور کردم و وارد حوزهای به نام مهارتهای رفتاری شدم.
پس در انتها به راهحلی رسیدید. این راهحل همان محصولی است که اکنون کسبوکار خود را پیرامونش تعریف کردهاید؟
بله، من روی مهارتهای رفتاری متمرکز شدم و طی سالهایی که به مشاوره سازمانها در حوزه منابع انسانی مشغول بودم و دورههای رفتار سازمانی، انگیزش و رهبری را تدریس میکردم، بهصورت تخصصی و مجزا به جمعآوری مطالعات، تحقیقات، تمارین و برنامهریزیهای مختلف در حوزه مهارتهای رفتاری پرداختم تا توانستم دورهای به نام «برنامهریزی توسعه فردی IDP» را جمعآوری و اجرا کنم.
این دوره دقیقاً چیست و چگونه اجرا میشود؟
این دوره بهصورت استاندارد، پرکردن و چککردن یک فهرست برای افراد است؛ فهرستی که شامل اهداف و زمانبندیها و خواستهها و ناخواستههای افراد میشود. البته تکمیل این فهرست ممکن است به زمان بسیار اندکی احتیاج داشته باشد، اما اصل ماجرا جای دیگری است و آن شناسایی و رفع موانع رسیدن به اهداف و رشد مهارتهای رفتاری در فرد است. اصل ماجرا شناخت دلایلی است که موجب میشود ما هرگز به اهدافی که در نظر داریم، نرسیم. مثل اینکه چرا آن شنبه موعود نمیرسد و ما کاری را آغاز نمیکنیم، یا چرا کارها را نیمه رها میکنیم.
اینها مباحثی است که دوره IDP به آن میپردازد. این دوره شامل یکسری آموزش و تمرین است که ما را در هدفگذاری صحیح و شناخت دایره تواناییهای خود یاری میدهد. متأسفانه ترندهای اشتباه اجتماعی به همه ما القا کردهاند که هر کسی هر کاری را بخواهد، میتواند انجام دهد، در حالی که وظیفه اصلی ما در راه توسعه این است که بدانیم چه کارهایی را نمیتوانیم انجام دهیم تا برنامهریزی توسعهای خویش را بر آن پایه بنا کنیم.
در مسیر گذران این دوره، مطالعات تکمیلی شامل کتابها، ویدئوها و پادکستها وجود دارد که به افراد در راستای استمرار و ایجاد عادت کمک میکند و در انتها هدفگذاری و مسیر تحقق اهداف و عوامل نگهداشتن انگیزه طی مسیر، دستاوردی است که افراد علاوه بر شناخت خود و شناخت مسیر توسعه فردی خود به آن دست مییابند. این دوره یک دوره یکماهه است که دو جلسه یکروزه حضوری و یک ماه مطالعه و پیگیری بین دو جلسه دارد.
مخاطب این دوره چه کسانی هستند؟ آیا فقط این دوره در سطح سازمان و مدیران برگزار میشود؟ و آیا این دوره مشابه خارجی نیز دارد؟
این دوره برای بسیاری از افراد مؤثر و مفید است. از دانشآموزان دبیرستانی تا فردی که در ۵۰سالگی تصمیم دارد تغییری در مسیر رسیدن به اهدافش ایجاد کند. علاوه بر سازمانها، افراد بهصورت شخصی هم میتوانند در این دورهها شرکت کنند و در نتیجه چه بهصورت سازمانی و چه بهصورت فردی دستاورد و برنامهریزی نهایی بهصورت فردبهفرد، متفاوت و شخصیسازیشده است. این دوره با این ترکیب در خارج از کشور وجود ندارد، اما با ترکیبهای مختلف و متفاوتی در دنیا انجام میشود.
فکر میکنید اگر قرار بود در سیستم آموزشی ما چنین چیزی تعبیه شود، افراد باید در چه سن و سالی این دوره را میگذراندند؟
البته در هر سنی که بتوان زمینه را برای رشد مهارتهای رفتاری آماده کرد، بسیار خوب است، اما با توجه به اینکه دختر بزرگ من در سنین نوجوانی است، حس میکنم در سنین پایان دبیرستان این دوره میتواند برای نوجوانان بسیار راهگشا باشد و آینده زندگی آنان را تحت تأثیر قرار دهد. البته متأسفانه برگزاری آن مشکل است؛ چراکه اولویت ندارد و این سالهای حیاتی با فشار و استرس کنکور سپری میشود.
چه چشماندازی برای این کسبوکار دارید؟
حقیقت این است که جدا از کسبوکار خودم، دوست دارم افراد درک کنند که مهارتهای ارتباطی، زمینهسازی توسعه شخصی، شناخت خود، شناسایی موانع و محرکها برای هر شخص چقدر مهم است. همواره سعی دارم به همه افراد یادآوری کنم که حتماً در کنار تحصیلات آکادمیک و فنآموزی به تقویت زمینههای اساسی رشد فردی نیز بپردازند. تلاشم را میکنم که این دوره را به افراد بیشتری معرفی کنم تا افراد بیشتری این آموزش را دریافت کنند.
چه مشکلاتی در مسیر توسعه این دوره دارید؟
اصلیترین مشکل این است که افراد اصلاً نیاز به این دوره را حس نمیکنند، چراکه گویا این مسئله قابل دیدن نیست، یعنی افراد بهراحتی درک میکنند که دورهای برای مارکتینگ و ICDL بگذرانند، اما درکی نسبت به اهمیت دوره توسعه فردی ندارند. این امر باعث میشود هم برای زمانبندی و هم برای پرداخت هزینه سختگیرتر باشند.
دوم اینکه هماهنگشدن افراد برای دورههایی که زمان طولانی مثل یک یا دو روز کامل دارند، سخت است و این هماهنگیها گاهی دوره را تحت تأثیر قرار میدهد. اینکه افراد بتوانند زمان خالی خارج از سازمان را به این امر اختصاص دهند، مشکل است. اگرچه وقتی این دوره در سازمان برگزار میشود، مشکل هماهنگی رفع میشود.
توصیهتان به زنانی که شبیه خودتان هستند، چیست؟
کوتاهنیامدن و از پاننشستن چیزی است که در همه جوانب زندگی فعلی ما، بسیار حیاتی است. همه ما میدانیم شرایط سخت است و هزاران نقطه برای ناامیدی و متوقفشدن وجود دارد و اشکالات ساختاری و سازمانی و فرهنگی بسیاری در اطراف ماست، ولی هیچکدام مجوز کارینکردن و توقفکردن نیست. بهشخصه دوست دارم وقتی چندین سال بعد به عقب نگاه میکنم به خودم بگویم که «تو همه تلاشت را کردهای». لطفاً همه تلاشتان را بکنید و کوتاه نیایید.