کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
اگر خبرهای اکوسیستم نوآوری و استارتاپی کشور در هفته گذشته را مرور کرده باشید، در کنار موج نگرانیهای کلی برای این فضا و تأثرات بابت فضای کلی کشور و اتفاقات تلخی که مدام هم بیشتر میشوند، در یک کلمه میتوان گفت خبر امیدوارکنندهای یافت نمیشود؛ نه خبری از یک جذب سرمایه جدید استارتاپی بوده، نه خبری از سرمایهگذاری یک شرکت خطرپذیر در یک شتابدهنده یا مرکز نوآوری و نه البته خبری از رویدادهای همیشه امیدبخش و دورهمیهایی که نشانه زندهبودن و پویایی این فضا در سالهای گذشته بوده است.
چند خبری هم که بیرون آمده، اظهارنظر و تحلیلهایی درباره کاهش حجم تراکنشهای اینترنتی، به کما رفتن تجارت اجتماعی و ریزش ۹۰ درصدی آن، یکسوم شدن درآمدهای شرکت پست که به تعبیر مدیرعامل آن ناشی از سقوط تجارت در شبکههای اجتماعی بوده و… بودهاند. این همه آن چیزی است که این روزها درباره یک اکوسیستم در حال رشد و امیدبخش از اقتصاد کشور میتوان گفت؛ رشد و امیدی که مربوط به سالها و ماههای گذشته بوده و این روزها باید از گزارههای دیگر درباره آن صحبت کرد. اکوسیستمی که با ادامه وضع فعلی و محدودیتهای گسترده اینترنت احتمالاً حجم خبرهای بد آن بیشتر هم خواهد شد. اما این همه تلخیها و خطرات این روزها در این اکوسیستم نیست! نگرانیهای ریشهای دیگری نیز وجود دارد که باید درباره آنها حرف زد و سؤال مطرح کرد.
خطر از بین رفتن صنف
این روزها که تلاشهای صنفی به اشکال مختلف به بنبست میرسند، بیش از اینکه عدهای بخواهند خوشحالی خود را از عملکرد فعالان صنفی نشان دهند، باید نگران از بین رفتن یا تضعیف نهادهایی باشیم که همیشه محملی بودهاند برای دفاع از اکوسیستمهای نوآوری در حوزههای مختلف.
تلاشهایی از جنس نامهنگاریهای سازمان نظام صنفی رایانهای کشور، بیانیه سازمان نظام صنفی استان تهران، بیانیه انجمن فروشگاههای اینترنتی، بیانیه انجمن تجارت الکترونیک و بسیاری تلاشهای فردی و جمعی دیگر تا اینجا نهتنها گوش شنوایی پیدا نکردهاند، بلکه با آماج تهمتها و حملهها از جانب کاربران شبکههای اجتماعی و بدتر از آن برخی نهادهای ذیربط مواجه شدهاند. تا آنجا که برخی از این انجمنها مجبور به حذف بیانیههایشان از روی وبسایتهای رسمیشان شدهاند و برخی دیگر مجبور به توضیح و تفسیر.
روندی که جز به اختهکردن این نهادهای صنفی و تضعیف اقتصادهای مرتبط با آنها نخواهد انجامید و فضا را برای فعالیت کسانی باز خواهد کرد که صرفاً یا بهدنبال منافع کوتاهمدت خود هستند، یا رادیکالتر کردن حرکتهای صنفی این حوزه.
ادامه محدودیتها و کوچکشدن اقتصاد دیجیتال
محدودیت اینترنت و زیرساختها و استفاده از پلتفرمهای محبوب خارجی جز به معنای از بین رفتن کسبوکارهای کوچک اینترنتی و رویآوردن آنها به سمت غیررسمی و غیرمولد اقتصاد نخواهد بود. تا همینجا هم برآورد خسارتهای ناشی از محدودیت اینستاگرام به موضوعی سخت و پیچیده تبدیل شده است. کسی از سرنوشت دهها هزار کسبوکار کوچک مبتنی بر شبکههای اجتماعی خبری ندارد و مشخص نیست حتی اگر همین فردا اینستاگرام مجدداً برقرار شود، آنها چه مسیری در پیش دارند.
راه برونرفت این ماجرا هم چیزی جز باز کردن سریعتر بسترهای محبوبی چون اینستاگرام و واتساپ نیست؛ اقدامی که تعلل در آن نه کمکی به وضعیت امنیتی کشور میکند و نه برای اقتصاد ناخوش این روزهای کشور، تصمیمی منطقی است.
خطر تسویهحساب با کسبوکارهای بزرگ اینترنتی
یکی از رویههای خطرناکی که این روزها در فضای نوآوری کشور شاهد آن هستیم، تلاش عده و جریانهایی برای برخورد با کسبوکارهای بزرگ و موفق اینترنتی کشور است. کسبوکارهایی که تا همین چند ماه پیش همه در حال پز دادن با موفقیتهای آنها بودند، به یکباره و بیهیچ دلیل موجهی به یکی از متهمان اتفاقات اخیر تبدیل شدند و مورد هجمه رسانهها، نهادها و اشخاص مختلف قرار گرفتند.
معلوم نیست ضربهخوردن استارتاپهای بزرگ کشور به نفع چه کسی است که این روزها همه بر این تز اصرار میورزند که «باید با کسبوکارهای درشت که موضعی مخالف آنها دارند برخورد کرد». چرا اصرار بر این است که همان برندها و داستانهای موفقیت داخلی در حوزه تجارت الکترونیک را بخواهیم به گوشه رینگ ببریم؟! بهراستی چه کسانی از زمینخوردن اسنپ، دیجیکالا و تپسی و بسیاری کسبوکار بزرگ دیگر نفع میبرند که شاهدیم اینچنین جریانی علیه آنها راه افتاده است؟ ساختن اینستاگرام و واتساپ داخلی پیشکش، بیایید همین پلتفرمهای موفق داخلی را حفظ کنیم!
مهاجرتهایَ فردی و تیمی
رسیدن دامنه دستگیری مرتبط با اعتراضات اخیر به برخی چهرههای فعال در حوزه آنلاین و اقتصاد نوآوری یک مسیر جدید و بهشدت نگرانکننده دیگر را در این فضا باز کرده که بر خلاف بسیاری از نگرانیهای دیگر این روزها، بهشدت میتواند آسیبزننده باشد. نامهایی چون عادل طالبی، میثم رجبی، امیرعماد میرمیرانی و دیگرانی که این روزها اسم آنها را با نگرانی میشنویم، بخشی از فعالان صنفی یا کسبوکاری یا چهرههای توسعهدهنده این فضا بوده و هستند.
این روند و این رویه جز دامنزدن به این گزاره است که حتی اگر کسبوکاری هم نداشته باشید، صرف فعالیت در حوزه آنلاین برای بهرهمند کردن دیگران از مواهب این اقتصاد در حال رشد میتواند برای افراد تبعات داشته باشد و این معنایی جز مهاجرتهای بیشتر در ماهها و سالهای پیش رو بر جای نخواهد گذاشت. همین حالا هم خبرهای بسیار نگرانکنندهای از مهاجرتهای گروهی و تیمی در حوزه استارتاپی به گوش میرسد.
پیشبردن برخی طرحها و قوانین در فضای مبهم
یکی دیگر از نگرانیهای این روزها، تلاش برخی سازمانها یا افراد برای پیشبردن طرحهایی است که تا همین چند ماه پیش بهشدت در مورد اجراییشدن آنها اختلافنظر و واهمه وجود داشته است؛ طرحهایی که به نظر میرسد بانیان یا موافقان آنها فضای مبهم و پرخبر این روزها را فرصت مناسبی برای پیشبرد آنها قلمداد کردهاند. از طرح صیانت تا برخی طرحهای مبهم در حوزه پرداخت و بانکی، مواردی هستند که اکوسیستم نوآوری کشور ترس دارد در یک فضای خاکستری که همه نگاهها و توجهها به سوی دیگری است، در سکوت پیش برده شوند و بعدها هزینههای زیادی برای کسبوکارها و فعالان این حوزه ایجاد کنند.
خطر رانتهای جدید و جولان بودجهگیران
در برابر مشکلات میلیونها کاربر ایرانی و صدها هزار کسبوکار ریزودرشت، استدلال آنها که از بستن اینستاگرام و واتساپ دفاع میکنند، این است که «گفته بودیم روی پلتفرمهای خارجی فعالیت نکنید!»؛ آنها که بهاشتباه فکر میکنند صرفاً با آدرسدادن به یک پلتفرم است که میتوان برای آن کاربر پیدا کرد. دلیل شکست پروژههای مشابه و میلیاردی داخلی را البته باید در جای دیگری جستوجو کرد، اما این روزها که این استدلالها را بیشتر میشنویم، بسیاری در اکوسیستم نوآوری کشور نگران توزیع رانتها و بودجههای کلان دیگری میان کسانی هستند که بارها ثابت کردهاند صلاحیت راهبری نوآوری را ندارند.
نگرانیها هم بابت این نیست که این بودجهها نصیب چه کسانی میشوند، بلکه واهمه اصلی از آن است که تزریق این رانتهای جدید، آن هم به بهانه راهاندازی پلتفرمهای داخلی نتیجهای جز رانتیکردن یک اقتصاد نوآور و از میدان به در کردن بخش خصوصی واقعی و ایدهپرداز نخواهد داشت و شاید این بزرگترین خطر و آسیبی باشد که بتوان به این فضا زد.