کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

زورگیری به مشاهیر هم رسید / دزدها هم می‌توانند عادل باشند

پولدارها با اینکه صبح‌ها آب‌پرتقال می‌خورند و روی تردمیل راه می‌روند، اما در نهایت ناراحت و بدبخت و پریشانند. ندیدید؟ نکند زبانم لال شما هم جزو آن یکی، دودرصدی هستید که صداوسیما تماشا نمی‌کنند؟

1

قدیم‌ها می‌گفتند: «دو تا چیز صدا ندارد؛ مرگ فقرا و ننگ اغنیا.» راستش هرچه بیشتر به این ضرب‌المثل فکر می‌کنم بیشتر به مهمل بودنش پی می‌برم. حالا زود زرنگ‌بازی درنیاورید و نگویید که لابد با خودت فکر می‌کنی که اصولاً مگر فقیر جماعت زندگی می‌کند که بخواهد بمیرد؟ پولدارها هم که هیچ‌وقت ننگی نداشته‌اند که بخواهد صدایی داشته باشد؛ به قول آن سلطان مصاحبه‌های نامنظم: نخیییر!

2

اولاً فقرای عزیز تاج سر ما هستند. خیلی هم خوبند و اتفاقاً زندگی می‌کنند؛ آن‌ هم چه زندگی‌ای! بیا و ببین. زندگی این جماعت هیجانی دارد که هیچ پولداری نمی‌تواند تصورش را بکند. فکرش را بکنید –الکی مثلاً- ثروتمندید و پول‌تان از پارو بالا می‌رود. خب چه هیجانی را می‌توانید تجربه کنید؟ جت‌اسکی؟ پاراگلایدر؟ رفتن به فضا؟ هیچ‌کدام از این هیجان‌ها به یک درصد این هیجان که صبح بیدار شوی و ندانی که غذای ظهرت چیست نمی‌رسد. تازه یک لِوِل بالاتر هم داریم. آنهایی که اصولاً نمی‌دانند ظهر غذایی می‌خورند یا نه. حتی پرهیجان‌تر از آنها، کسانی هستند که تکلیف صبحانه‌شان‌ هم مشخص نیست.

3

ثانیاً ثروتمندها ننگ دارند، خیلی هم دارند. اصلاً ننگی از این بالاتر که پولدارند؟ شما تلویزیون و سریال‌هایش را نگاه نمی‌کنید؟ نمی‌بینید در سریال‌های تلویزیون فقیر جماعت توی یک گُله جا می‌چپند و هی الکی می‌خندند و بی‌خودی به هم محبت می‌کنند و بدون جهت برای همدیگر ایثار و ازخودگذشتگی می‌کنند، اما پولدارها با اینکه صبح‌ها آب‌پرتقال می‌خورند و روی تردمیل راه می‌روند، اما در نهایت ناراحت و بدبخت و پریشانند؟ ندیدید؟ نکند زبانم لال شما هم جزو آن یکی، دودرصدی هستید که صداوسیما تماشا نمی‌کنند؟

4

حرف حرف را می‌کشاند. چه می‌خواستیم بگوییم و به کجا رسیدیم. می‌خواستیم در مورد دادگری و عدالت دزدان حرف بزنیم.

5

بله عزیزان من! دزدها هم می‌توانند عادل باشند. حالا می‌فرمایید چطوری؟ باید عرض کنم با نگاه عادلانه به مشتریان، ببخشید قربانیان. آنها با خودشان فکر نمی‌کنند که مثلاً خدای ‌نکرده گوشی فلان فرد مشهور را ندزدیم که برای‌مان شر نشود، بلکه با نگاهی مساوات‌گرایانه می‌گویند: «چه فرقی دارد؟ ایشان هم بنده‌ای از بندگان خدا…»

6

اینکه دزدهای محترم و کیف‌قاپ‌های عزیز و خفت‌بگیران نازنین در پایین‌شهر بچرخند و فقیر جماعت را خفت کنند و کیفش را بزنند و گوشی همراهش را بقاپند، کار درستی که نیست. واقعاً این بدنامی برای صنف محترم دزدان برازنده نبود. برای همین است که مدتی این زحمتکشان عرصه خیابان‌ها به تکاپو افتاده‌اند و به‌ جای اینکه فقط موبایل افراد گمنام و کمنام را بزنند، به سراغ دانه‌درشت‌های مشهور رفته‌اند و حالا از میثاقی گزارشگر گازش را گرفته‌اند و همین امروز رسیده‌اند به علیرضا بیرانوند تا خدای‌نکرده فردا کسی پشت سر گوشی‌بَرها و گوش‌بُرها نگوید که اینها ضعیف‌کشند. البته بعضی‌ها می‌گویند دزدها هرچه گوشی آدم‌های عادی را زدند کسی حساب‌شان نکرد و تحویل‌شان نگرفت، برای همین رفته‌اند سراغ مشاهیر و معاریف و پولدارها، بلکه صدایی از جایی دربیاید و آنها هم مشهور و معروف شوند. اما ما که تأیید نمی‌کنیم.

7

می‌گفت یکی به سرزمین خارج

این بنده‌ات ای خدا دگر خسته شده

در شهر بگو به من چرا این‌‎طوری

سگ‌ها بازند و سنگ‌ها بسته شده

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/brza
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.