کارنگ رسانه اقتصاد نوآوری است. رسانهای که نسخه چاپی آن هر هفته شنبهها منتشر میشود و وبسایت و شبکههای اجتماعیاش هر ساعت، اخبار و تحولات این بخش از اقتصاد را پوشش میدهند. در کارنگ ما تلاش داریم کسبوکارهای نوآور ایرانی، استارتاپها، شرکتهای دانشبنیان و دیگر کسبوکارها کوچک و بزرگی که در بخشهای مختلف اقتصاد نوآوری در حال ارائه محصول و خدمت هستند را مورد بررسی قرار دهیم و از آینده صنعت، تولید، خدمات و دیگر بخشهای اقتصاد بگوییم. کارنگ رسانهای متعلق به بخش خصوصی ایران است.
جلال سمیعی، روزنامهنگار و استراتژیست ارتباطات | یک؛ این روزها از رسانهها و ارتباطات بیشتر مینویسند؛ شاید یک دلیلش قرنطینه تحمیلی باشد که در نیمههای دومین سال امپراتوریاش دارد همچنان برگهای تازه رو میکند. زندگی در زمانه کرونا شبیه دیگر زمانهها نیست… آواتارها بیشتر از چهرهها کاربرد دارند و صداها بیشتر از تصویرها، تمایل به انتشار؛ جای بهانههای ترافیک، مشکلات اینترنت یا گرفتاریهای خانگی بهانه دیر رسیدن به جلساتند و البته زندگی بیرحمانه در جریان است. رسانهها بیشتر از قبل، به امتداد حواس ما تبدیل شدهاند.
دو؛ ظهور کلابهاوس و رقابت نیمبند توییتراسپیس با آن نشان داد که جای خالی فردیت در کاربران را شبکههای اجتماعی هم نتوانسته بودند پر کنند؛ افتادن بار ارتباط و معرفی بر دوش صدای زنده افراد، رویدادی است که لحن و گفتار را به بازی آنلاین برمیگرداند. آدمها پشت آواتارها و نوشتهها و عکسها پنهان میشوند و تلاش میکنند تکههایی از برند شخصی و حرفهایشان را به دیگران معرفی کنند. این پنهان شدنها اما وقتی به یک جریان زنده (Live Stream) و درازمدت تبدیل میشود، کمکم میتواند از هدف اصلیاش، یعنی کنترل بازنمایی هویت واقعی هم دور شود؛ بحرانها، کم آوردنها و بریدنها، تحول ناگهانی در موقعیت اجتماعی و… همین انحراف ناگهانی از هدف اصلی را بالاخره ایجاد میکنند؛ پوسته صلب یک کاربر ناگهان میشکند و چهرهای متفاوت با همیشه رونمایی میشود. همین خاصیت گفتوگوی زنده در کلابهاوس و توییتر و اینستاگرام است که میتواند دست خالی عدهای را از دانش یا خبرهایی بالاخره رو کند؛ همین موقعیتهای متفاوت با معمولند که گاهی «کاربران» را به «آدمها» برمیگردانند!
سه؛ به نظر میرسد در پازل ابزارهای متنوع ارتباطات امروز، تفکیک هویت (برند) کاری و هویت شخصی آدمها آنقدر دشوارتر و همزمان مهمتر شده است که رسانهها و شبکههای اجتماعی تازهای برای رقابت در همین بازگرداندن و تفکیک ظهور میکنند. جلسههای آنلاین و آفلاین به اندازه کافی نقاب برای چهرهها میسازند… همین هم وسوسه برخی اپلیکیشنهای جدید را پررنگتر میکند: «اینجا خودتان هستید»… اما خود بودن در شبکههای اجتماعی، فارغ از انتخاب هر کاربر در نوع و میزان بازنمایی هویتش در هویت مجازی (و البته تصویر او در جامعه)، ساده نیست. دشواری این خود بودن، وابسته به میزان تناقضی است که میتواند با آنکه قرار است نشان دهیم که هستیم، داشته باشد.
چهار؛ اثری که انتخاب یا اجبار بیرونی یک زمینه کاری یا اجتماعی بر هویت هر فرد میگذارد، در زندگی شخصی او انکارناپذیر است؛ معلمی دارم که سالها تأکید داشت دفتر مشاوره روانشناسیاش با خانهاش حتماً فاصلهای جدی داشته باشد، تا بتواند به قول رایج کارش را پشت در خانهاش بگذارد… اما این جمله چقدر برای هر یک از افراد جامعه واقعاً شدنی است؟ چند چهره سیاسی یا منتسب به یک برند تجاری میشناسید که حتی گفتار روزمرهشان با پسزمینه برند حرفهایشان تفسیر و شنیده نمیشود؟ خود شما چقدر میتوانید باور کنید که حرفهای عادی یک چهره مشهور سیاسی هم لزوماً خالی از مصالح سیاست است؟
پنج؛ بهعنوان یک کاربر همیشه هیجانزده در مشاهده تحول رسانهها، معتقدم بحران امروزی هویت افراد، هر روز جدیتر خواهد شد؛ شبکههای اجتماعی (واقعی و مجازی) در جریان زنده بازنمایی هویت افراد، گاهی فشار ناگزیر افکار عمومی یا تصویر پررنگتر و متفاوتی از خود آنها را که در ارتباطاتشان حضور دارد، بازتولید میکنند؛ مشاهدهام میگوید جریان غالب یا اصلی رسانهای (Mainstream) همانگونه که بر دغدغهها و تصویر پدیدهها در اذهان همگان اثرگذار است، میتواند بر هویت هر فرد هم برچسبهایی بزند که حتی تلاش خود او برای تغییر آن برچسبها لزوماً موفق نباشد. باید دید ادعای ابزارهای جدید و سیاستگذاران حاکمیتی و تجاری رسانهها، این نبرد میان فردیت و هویت بازنماییشده را تا کجا خواهد بود.