کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

چهار نکته که باید در ماجرای کارخانه نوآوری ببینیم و بدانیم و البته از آنها درس بگیریم / خطر بازگشت به تنظیمات کارخانه

خیلی ضربتی می‌روم سراغ نکاتم درباره موضوع کارخانه نوآوری و خبر تعطیلی احتمالی آن. با این توضیح خیلی روشن که اگر همین «کارنگ» را از شماره یک دنبال کرده باشید، می‌بینید که برای من «جا و مکان نوآوری» (Innovation Location) یکی از عناصر تأثیرگذار اکوسیستم‌های نوآور و استارتاپی محسوب می‌شود و مدام با همکارانم درباره آن‌ نوشته‌ایم و از نقش تأثیرگذارشان گفته‌ایم. پس من ضرورت حیات و ادامه کار فضاهایی چون کارخانه نوآوری را فارغ از اینکه آدرس‌شان کجا باشد یا مالک و کارگزارشان چه کسی باشد، خیلی خیلی مهم می‌دانم. اما این چند نکته را هم نباید در ماجرای کارخانه نوآوری آزادی از نظر دور داشت.


نکته اول


اول و قبل از هر چیزی باید قدردان آقای «علی‌اکبر علیزاده» و خانواده‌اش و دیگر سهامداران «آما» بود که یک فضای بزرگ را تقریباً در وسط تهران در اختیار استارتاپی‌ها گذاشتند. این روزها استوری‌ها و خبرها و حتی بیانیه‌ها را که می‌خوانم، بسیاری این‌گونه‌اند که گویی این خانواده و این شرکت صنعتی می‌خواهد به زور خانه استارتاپ‌ها را بر سر آنها خراب کند. اینکه مدام بازگو کنیم که یک خرابه را اجاره کردیم و حالا که آباد شده می‌خواهند آن را از ما بگیرند، دور از انصاف است. شخصی ملکش را با یک شرایطی که با چشم غیرمسلح به خوبی دیده می‌شده با تخفیف‌های ویژه اجاره داده و منت گذاشتن بر سر او که خرابه را آباد کردیم کار درستی نیست. اکوسیستم در هر صورت و با هر نتیجه‌ای که رقم بخورد، باید قدردان این اقدام کارخانه الکترودسازی آما و خاندان علیزاده باشد و البته «سعید رحمانی» که فارغ از منافع اقتصادی سرآوا و استارتاپ‌هایش، تلاشش برای راه‌اندازی این فضا در نهایت یک حرکت اکوسیستمی ارزنده و تحسین‌برانگیز بود.


نکته دوم


من یکی از منتقدان باز شدن پای دولتی‌ها به اکوسیستم استارتاپی بوده‌ام. راستش الان هم نظرم چندان تغییری نکرده. اما از همان ابتدا هم که مخالف بودم باور داشتم که دولت به هر حال یکی از بازیگران اکوسیستم‌های نوآوری در همه جای دنیاست و نمی‌شود نادیده‌اش گرفت. اما خب، همه ما می‌دانیم که نادیده نگرفتن دولت با شراکت با دولت دو مقوله جداست.

البته که حضور دولت به خودی خود در یک فضای نوآوری چیز بدی نیست و در بسیاری از نمونه‌هایی که این روزها کارخانه نوآوری آزادی را با آنها مقایسه می‌کنند، دولت خیلی هم بازیگر مؤثری بوده است. مثلاً نگاه کنید به حمایت‌های امانوئل مکرون و دولتش از «استیشن اف پاریس» و مدیر جوان آن «رکسانا ورزا». اما می‌دانیم درباره همه دولت‌ها نمی‌توان تا این اندازه خوشبین بود. حالا چرا این موضوع را وسط کشیدم؟ کارخانه نوآوری آزادی از روز اول قرار بوده کارخانه نوآوری هم‌آوا باشد با مالکیت سرآوا. از یک جایی به بعد، یا از روی حسن نیت «سورنا ستاری» یا اعتمادی که آن زمان استارتاپی‌ها به دولت وقت داشتند، پای دولتی‌ها در قالب پارک پردیس به این فضا باز شد و مسیر راه‌اندازی و برندینگ و بهره‌برداری‌های مادی و معنوی از این فضا کمی منحرف… از بیانیه هم‌آوا هم مشخص است که از تلاش‌های معاونت علمی در دوره فعلی برای مذاکره مؤثر با آما چندان راضی نبوده‌اند و گویا آن‌گونه که از دولت انتظار داشته‌اند پای کار نایستاده است.

شاید اگر از همان روزهای اول یک کارخانه نوآوری تماماً خصوصی راه می‌افتاد و روی کمک‌ها و حمایت‌های دولتی این‌قدر حساب باز نمی‌شد، سرنوشت تلخ این روزها هم رخ نمی‌داد. شاید اگر آن 60 میلیارد تومان هزینه سال 97 که خرج بازسازی این فضا شد یا یک عدد بیشتری با مشارکت سرمایه‌گذارهای دیگر برای خرید همین مکان یا مکان دیگری صرف شده بود، باز ماجرا امروز خیلی فرق می‌کرد. می‌دانم که اینها همه شاید و اگر هستند و احتمالاً آدم‌های درگیر در این پروژه در آن روزها تلاش‌شان را کرده و بهترین تصمیم را گرفته‌اند، اما حداقل فکر می‌کنم یکی از کارهایی که این روزها در کنار آه و ناله‌های استارتاپی باید انجام دهیم نقد گذشته و درس گرفتن برای آینده است. درسی که من فکر می‌کنم خلاصه‌اش این است که دولتی‌ها (حتی دولتی که فکر می‌کنیم با همه برنامه‌های ما همراه است) گزینه‌های خوبی برای شراکت به‌خصوص در امور خطرپذیر نیستند!


نکته سوم


هیچ چیز تمام نشده است. چیزی که ما در این اکوسیستم در همه این سال‌ها دیده‌ایم، روزهای سخت بوده، اما باز دوام آورده‌ایم. اینکه مهر پایان را بر اکوسیستم استارتاپی بزنیم، آن‌ هم به خاطر اینکه مالک یک ملک با همه مذاکره‌ای که با او شده در نهایت حاضر نیست قرارداد اجاره آن را تمدید کند، کار درستی نیست. این ماجرای خودخواهانه جوشیدن دیگ صرفاً برای خودمان را باید کنار بگذاریم. کارخانه نوآوری یک مکان تأثیرگذار بوده و خواهد ماند، اما نباید آن را مترادف همه اکوسیستم کنیم که اگر به هر دلیلی ادامه پیدا نکرد، استعدادها و آدم‌های باانگیزه دیگر ناامید شوند که همه‌چیز تمام شد. کارخانه حاصل تلاش و انگیزه جمعی است که باید به آنها دست مریزاد گفت و تا آنجا که می‌شود یاری‌شان کرد که آن را حفظ کنند، اما این تعبیرها که این روزها می‌شود هم در نهایت برای کل اکوسیستم زیان‌بار خواهد بود.


نکته چهارم


اما یک پیشنهاد. چرا استارتاپ‌هایی که پیشتاز تجارت الکترونیک، بازار گردشگری، سلامت، حمل‌ونقل و… کشور هستند با سرمایه‌گذارهای کاملاً خصوصی که در آنها سهم دارند، خودشان جمع نمی‌شوند یک فضای دیگر را خریداری کنند و یک کارخانه نوآوری راه بیندازند که محتاج حمایت دولت و ارفاق آما نباشند و مدام دست و دل‌شان نلرزد که کی صاحبخانه به سر وقت‌شان می‌آید؟! کاملاً جدی می‌گویم و بدون طعنه و کنایه. سؤال من این است که واقعاً کل اکوسیستم استارتاپی ما که استارتاپ‌هایش مدام گزارش سالانه رشد و فتح‌الفتوح می‌دهند، آن‌قدر توان ندارد که نخواهد زورش را بدهد التماس به یک شرکت الکترودسازی؟ (اینجا را دیگر کنایه‌آمیز گفتم!) جدی و کنایه این حرف را رها کنید و بچسبید به اصل آن. به نظرم ما و اکوسیستمی که داریم، با همه هیاهویی که برپا کرده‌ایم، هنوز هیچ چیزی نیستیم. حتی قدرت خرید یک ملک روبه‌روی فرودگاه مهرآباد را هم نداریم. باید کمی تواضع پیشه کنیم و به جای طلبکار بودن از زمین و زمان، برای رشد واقعی خود و کسب‌وکارها و در نهایت اکوسیستم‌مان بیشتر تلاش کنیم. همین.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/dm7z
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.