کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

درباره برداشته شدن نام ابر آروان از فهرست تحریم اروپایی‌ها و ورود هزار میلیارد تومانی فولاد به اکوسیستم نوآوری

بیشترین ضربه را به اکوسیستم نوآوری کسانی زدند که خودشان را مهمان چند روزه این اکوسیستم می‌دانند؛ اهمیتی به اکوسیستم نمی‌دهند و مراقب هستند که فحش اکوسیستم را هم نخورند

در روزهای گذشته، خبر آمد، بعد از از یک سال و نیم پیگیری، نام کسب‌وکار «ابر آروان» از فهرست تحریم‌های اتحادیه اروپا بیرون آمده است. هم‌زمان خبر دیگری رسید که فولاد مبارکه با هزار میلیارد تومان وارد اکوسیستم نوآوری شده. ظاهرا اینجا دو خبر بی‌ربط داریم؛ ولی معتقدم در «فصل دیگر» بیشتر از این خبرها خواهیم شنید.

تصور می‌کنم، حالا ابرهای ابهام اندکی کنار رفته‌اند و صریح‌تر می‌توان درباره برخی پدیده‌ها در اکوسیستم نوآوری ایران صحبت کرد؛ اکوسیستمی که هزاران دایه مهربان‌تر از مادر دارد؛ دایه‌هایی که در واقعیت کسانی‌اند که بوی پول به مشام‌شان رسیده و بس! کسانی که چند صباحی در این دیار هم گشت‌وگذاری می‌کُنند و می‌کَنند و می‌روند.

دیار اکوسیستم نوآوری برای آنها تپه‌ای است مانند باقی تپه‌های دیگر. می‌آیند و می‌روند و آنهایی که در این اکوسیستم و برای این اکوسیستم هستند را با مشکلاتی که خلق کرده‌اند تنها می‌گذارند؛ بدون این که گامی برای توسعه اکوسیستم بردارند.

متاسفانه در این مملکت چشم‌آبی پرستی سکه روز است و پشت کردن به مردم و محلی‌ها برای برخی به ارزش تبدیل شده است؛ متاسفم که شاهد این شده‌ایم کسانی برای ورزشکاری جیغ و هورا می‌کشند که به کشور خودش پشت کرده و رفته زیر پرچم کشور دیگری پا بزند!

آن هم ورزشکاری که چند صباح قبل همین شبکه‌های تلویزیونی صداوسیما که با پول بیت‌المال اداره می‌شوند، برای دعوت از او و همسرش از روی هم رد می‌شدند؛ اداره‌های دولتی هم برای هبه و هدیه دادن به او از هم سبقت می‌گرفتند. ورزشکاری که شاید مثل باقی مردم ایران به آن چه که حق داشت نرسیده بود؛ ولی اگر بنا بر پشت کردن و رفتن بود و لگد زدن به این کشور و این مردم، خیلی‌های دیگر در ابتدای صف بودند.

چه بسیار مردان و زنان شریفی که به آنها ظلم شد، ولی ایستادند و حاضر نشدند برای برخی در آن سوی مرزها خوش‌رقصی کنند. متاسفانه اکوسیستم نوآوری ایران در سال‌های گذشته از آفت چشم‌آبی پرستی در امان نبود. کسانی که با طمع پول به سوی کشور آمده بودند را با عنوان‌های زیبایی مانند مهاجرت نخبگان معکوس پرستیدند و آنهایی که در این دیار مانده بودند، دیده نشدند.

گویی کسی که رفته و آنجا نتوانسته و برگشته، ارج و قرب بیشتری نزد برخی داشت و همه منابع را روانه آنها کردند، با این توجیه که مهاجرت نخبگان معکوس رخ داده؛ هیس! حرف نزنید که نخبه‌ها ناراحت می‌شوند. پس آنهایی که مانده‌اند چه؟ محلی‌های اکوسیستم نوآوری کیلویی چند؟

تصور می‌کنم تا همین جای یادداشت هم دیدگاه نویسنده مطلب به اندازه کافی گویا و روشن باشد؛ آن چه که برای نویسنده اهمیت دارد، این کشور است و این مردم که خودش بخشی از آنهاست و زندگی در همین خاک یک امر روزمره برایش.

متاسفانه شاهد این هستیم که ارزش‌های ساده‌ افتخار کردن به کشور و محل زندگی با بی‌عقلی برخی، به ضد ارزش تبدیل شده است. وقتی پا بیرون از ایران می‌گذاریم و می‌بینیم که چطور مردم یک کشور پرچم کشورشان را از خانه‌ها آویزان کرده‌اند و چطور به ملیت‌شان افتخار می‌کنند، جایی از ما درد می‌گیرد؛ چه کسی می‌تواند از شکافی که در بین ما انداخته‌اند راضی باشد و دل‌گیر نشود؟ متاسفانه برخی در این سال‌ها جوری تیشه به ریشه زدند که سال‌ها کار لازم است اثرات خطاهای آنها جبران شود.

در این شرایط که حمله به کسب‌وکارها و افرادی که سعی می‌کنند سری در بین سرها داشته باشند به ارزش تبدیل شده است! متاسفانه با رفتارهای خطای رسانه ملی، شاهد این بودیم که ورزشکارهایی مثل کیمیا علیزاده تریبون‌دار شدند و فعالان اکوسیستم نوآوری مثل ابر آروان بی‌تریبون.

چند سال قبل به شهاب جوانمردی مدیرعامل هلدینگ فناپ گفتم چرا اجازه دادید بچه‌های ابر آروان با تلویزیون بی‌بی‌سی مصاحبه کنند؟ مگر نمی‌داند خط و ربط آنها چیست؟ مگر نمی‌داند که آنها در هر چیزی که در ایران می‌گذرد با تنبلی در جست‌وجوی بدترین سویه آن هستند که آن را آگراندیسمان کنند. به من گفت که خودش هم در آخرین لحظه متوجه شده و گرنه اجازه این حضور و این گفت‌وگو را نمی‌داد.

ببینید: چرا سیبل شدیم؟/ گفت‌و‌گو با پویا پیرحسینلو، هم‌بنیان‌گذار و مدیرعامل ابر آروان

بعدا از هستی شهریزفر مدیر روابط عمومی ابر آروان پرسیدم که چه در سرشان گذشته بود که درباره موضوعی در داخل ایران با رسانه‌ای صحبت کردند که روش و منشش سیاسی کردن هر پدیده غیرسیاسی است؟ حرف جالبی زد! گفت در روزهای آخر اسفند رسانه‌ها تعطیل بودند و هیچ رسانه‌ای برای گفت‌وگو باز نبود! رسانه ملی را هم باید مراقب باشیم که تیشه برندارد به جان اکوسیستم بیفتد! از رسانه‌ای که با پول مردم اداره می‌شود، برای توسعه اکوسیستمی که به نفع ما مردم است امیدی نداریم؛ همین که شر نرساند لطف بزرگی کرده است.

من هم با مدیر روابط عمومی ابر آروان موافقم و معتقدم رسانه‌های اکوسیستم نوآوری ایران نتوانسته‌‌اند همگام با تغییر اکوسیستم جلو بیایند. متاسفانه برخی از فعالان اکوسیستم نوآوری ایران هم در سال‌های دور مانده‌اند و در نوستالژی غرق شده‌اند؛ آنهایی هم که به روزتر هستند در سال ۱۳۹۷ فریز شده‌اند و هر روز از خودشان جمله قصار عجیب و غریبی در نقد و انتقاد ساطع می‌کنند، بدون این که راه‌کاری داشته باشند!

این کشور به طور عام و اکوسیستم نوآوری به طور خاص، بالا و پایین‌های زیادی را دیده است. اکوسیستم گاهی رو به جلو رفته و گاهی رو به عقب. نویسنده یادداشت هم از روند فعلی راضی نیست، ولی چه کنیم که این کشور ماست و این اکوسیستم ما. ما هم می‌توانیم مانند کیمیا علیزاده تیم‌مان را تغییر دهیم و برویم برای کشور دیگری پا بزنیم، ولی اگر مانده‌ایم باید با ده‌ها و صدها موضوع ریز و درشت که سعی می‌کنند مانع فعالیت عادی باشند، دست و پنجه نرم کنیم.

واضح است که من هم دوست دارم ایران یکی از بهترین اقتصادها برای رشد و توسعه کسب‌وکارها باشد؛ می‌دانیم که نیست؟ راه چیست؟ رفتن و فحش دادن؟ دست روی دست گذاشتن و کاری نکردن؟ یا فحش به هر فرد و کسب‌وکاری که در همین شرایط توانسته اندکی موفق باشد؟ طبیعی است که هر فرد موفقی دوست دارد اطراف او پر از آدم‌های موفق باشد و موفقیت را تنها برای خودش نمی‌خواهد.من و همکارانم نیز راه خودمان را انتخاب کرده‌ایم و فحش انتخاب‌مان را هم تا امروز خورده‌ایم.

معتقدم ابر آروان هم فحش انتخاب خودش را خورده است؛ این که با آنهایی که مدام تکرار می‌کنند نمی‌شود و نمی‌گذارند همراه نشد و سعی کرد چیزی بسازد انتخاب اشتباه آنها بود! اما چه چیزی باعث می‌شود کسب‌وکارهای اکوسیستم نوآوری بیشتر از باقی صنایع سیبل شوند؟ علت اصلی ضعف روابط عمومی‌ها و مهم‌تر از آن رسانه‌های اکوسیستم نوآوری ایران است.

متاسفانه روابط عمومی‌های کسب‌وکارهای اقتصاد دیجیتال ما ضعیف هستند و بسیار ناآگاه به شرایط اکوسیستم؛ متاسفانه برخی از آنها آموزه‌های اشتباه روزنامه‌نگاری سیاسی و اجتماعی را با خود به دنیای روابط عمومی کسب‌وکارها آورده‌اند. روند هجوم روزنامه‌نگاران اجتماعی به حوزه روابط عمومی بدون این که بخواهند نامشان در کنار کسب‌وکارها بیاید، آسیب جدی به این اکوسیستم زده است. نمی‌شود کسی روابط عمومی کسب‌وکاری باشد، ولی عنوانش روزنامه‌نگار! حتی «حمید نطقی» که روابط عمومی شرکت نفت بود یواشکی روابط را عمومی نمی‌کرد! یا خدابیامرز ابراهیم گلستان که از شرکت نفت پروژه می‌گرفت، این کار را پنهانی انجام نمی‌داد. تاریخ دورتر این کشورنیز پر است از نمونه‌هایی که دانشمندان با کمک‌های مالی دولت‌ها، کارهای بزرگی برای این مملکت انجام داده‌اند؛ مثلا خیام که با کمک‌های مالی دولت سلجوقی و خواجه نظام‌الملک، تقویم این مملکت را اصلاح کرد.

کسی که برای روابط عمومی یک کسب‌وکار اقتصاد نوآوری کار می‌کند، باید به این فعالیت خود افتخار کند و همه آنهایی هم که برای آن کسب‌وکار پروژه رسانه‌ای انجام می‌دهند هم باید به آن افتخار کنند. متاسفانه مشکلات اقتصادی روزنامه‌نگاران اجتماعی، باعث شده به عنوان شغل دوم «شبه‌گزارش» برای کسب‌وکارهای اقتصاد نوآوری ایران بنویسند. نوشتن گزارش با نام مستعار شاید در حوزه‌های سیاسی و اجتماعی راهی برای فرار از بار مسئولیت باشد، ولی این شبه‌گزارش‌ها بلای جان اکوسیستم نوآوری ایران شده‌اند. کسانی که در این سال‌ها به خیال خودشان برای دفاع از این اکوسیستم شبه گزارش نوشتند، بیشترین آسیب را به این اکوسیستم زدند و رفتند.

ببینید: کمترین تعامل با حاکمیت را در حوزه کاری آروان داشته‌ایم/ گفت‌و‌گو با کیوان جامه‌بزرگ، معاون توسعه راهبردی فناپ

آن روابط‌عمومی‌هایی که پای روزنامه‌نگاران اصلاح‌طلب را به اکوسیستم نوآوری باز کردند، نمی‌توانند گلایه کنند که چرا فلان روزنامه‌نگار محافظه‌کار به این اکوسیستم حمله می‌کند و صحبت از مصادره. اگر کسی روزنامه‌نگاری آگاه و مسلط در حوزه تاریخ و سیاست است به این معنا نیست که روزنامه‌نگار مسلطی در حوزه اقتصاد نوآوری است؛ همان‌گونه که حرفه‌ای‌های رسانه در حوزه اقتصاد نوآوری به او و روزنامه‌نگارانی مانند او احترام می‌گذارند، کاش آنها هم از خودشان مراقبت می‌کردند و بدون اطلاع وارد این عرصه نمی‌شدند. ولی خطای اصلی را روابط عمومی‌هایی کردند که هنوز نتوانسته بودند بین شغل قبلی یعنی روزنامه‌نگار اجتماعی بودن خودشان و شغل فعلی یعنی روابط عمومی بودن انتخاب کنند. آنهایی که تصور می‌کنند مدتی مهمان اکوسیستم نوآوری هستند و بعدا دوباره به کار دوست داشتنی‌شان برمی‌گردند به این اکوسیستم آسیب زدند!

وقتی فضای اکوسیستم نوآوری ایران به اشتباه سیاسی شد دیگر نمی‌شود گله کرد که چرا ایران اینترنشنال و بی‌بی‌سی فارسی، پروژکتورهایشان را روی این اکوسیستم انداخته‌اند و راهروهایشان را به محل گذر افراد رانده شده همین اکوسیستم تبدیل کرده‌اند و هر روز ضربه‌ای به فعالان این حوزه و کسب‌وکارها می‌زنند.

امیدوارم این سال‌ها، درس‌آموخته‌هایی برای کسب‌وکارهای اقتصاد نوآوری ایران داشته باشد و بتوانند راه را از چاه تشخیص دهند؛ حالا که کسب‌وکارهای صنعتی بزرگ، مانند فولاد مبارکه، با عددهای جذاب هزار میلیارد تومانی به دنیای اقتصاد نوآوری پا گذاشته‌اند، به آنها خوش‌آمد می‌گویم؛ همین ابتدا هم پیشنهاد می‌کنم تاریخچه اکوسیستم نوآوری را مطالعه کنند و اجازه ندهند افراد اشتباه آنها را گمراه کنند و به چاه‌هایی بیندازند که پیش از این السابقون این اکوسیستم رفته‌اند. به آنها هشدار می‌دهم تصور نکنند اکوسیستم نوآوری هم جایی است مانند فولاد و معدن و خودروسازی و دیگر صنایع. اکوسیستم نوآوری جایی است که سرها بریده بینی بی‌جرم و بی‌جنایت.

این فصل دیگر است. سلام کنیم به فصل دیگر.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/86u9
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.