کارنگ، رسانه اقتصاد نوآوری ایران
رسانه اقتصاد نوآوری ایران

گفت‌وگو با سعید امامی، پیشکسوت حوزه نرم‌افزار ایران / میلیون‌ها خط کد نوشته‌ام

مرور مختصر تاریخ شفاهی کامپیوتر و صنعت نرم‌افزار در ایران، در گفت‌و‌گو با سعید امامی، پیشکسوت حوزه نرم‌افزار که فارغ‌التحصیل اولین دوره مدرسه عالی کامپیوتر ایران است. او از 50 سال کار با کامپیوتر و البته مسیری که شرکت‌های نرم‌افزاری و حاکمیت طی این سال‌ها طی کرده‌اند، می‌گوید.

هرچند از عمر حضور کامپیوتر در زندگی انسان‌ها زمان زیادی نمی‌گذرد، اما میزان اثرگذاری‌اش و اتفاقاتی که به تبعیت از آن رخ داد، چشم‌گیر است. سعید امامی مشاور و مدرس حوزه فناوری اطلاعات و رئیس کمیسیون نرم‌افزار سازمان نصر کشور که جزو اولین فارغ‌التحصیلان مدرسه عالی کامپیوتر است و 50 سال در صنعت نرم‌افزار در دوره‌های مختلف حضور داشته و فعالیت کرده، در گفت‌و‌گوی پیش رو از رویکرد ایران در برهه‌های مختلف زمانی سخن گفته است.

رویکردی که ترکیبی از شوق یا بی‌میلی حاکمیت به پیشرفت در این عرصه بوده و حضور شرکت‌ها یا افراد شاخص و مستعدی که زمینه را برای آنچه امروز داریم، فراهم کرده‌اند. تلاش کردیم در این گفت‌و‌گو بیش از آنکه درگیر سؤال‌های چالشی رایج شویم، با این پیشکسوت صنعت نرم‌افزار از نظرگاه تاریخی صحبت کنیم و همین باعث شد سر‌و‌شکل این گفت‌و‌گو تا حدودی با گفت‌و‌گوهای پیشین متفاوت باشد.

صنعت نرم‌افزار از کجا شکل گرفت و اولین کامپیوترها چه زمانی وارد بازار ایران شدند؟

اگر بخواهیم از حیث تاریخی نگاه کنیم، کامپیوتر تجاری در سال 1959 وارد بازار دنیا شد. یعنی زمانی که من چهار ساله بوده‌ام. 18 ساله بودم که در آزمون ورودی مدرسه عالی کامپیوتر قبول شدم؛ جایی که رسماً دوره کارشناسی رشته آی‌تی را در کشور پایه‌ریزی کرد. بنابراین تقریباً از همان نسل اول کامپیوتر و زبان‌های برنامه‌نویسی‌اش با این پدیده قرین بودم و 68 سال سنم نشان می‌دهد که در حدود 50 سال با نسل‌های مختلف کامپیوتر کار کرده‌ام. در حال حاضر مشاوره می‌دهم ولی در دوران کاری‌ام میلیون‌ها خط کد نوشته‌ام.

کامپیوتر به شکل مین‌فریم، پیش از انقلاب و قبل از اینکه من وارد بازار کار شوم، به ایران وارد شده بود. فکر می‌کنم شروع حضور مین‌فریم‌ها به ایران به دهه 40 برمی‌گردد. یکی از جاهایی که بسیار در استفاده از کامپیوتر پیشتاز بود و فکر می‌کنم اولین مین‌فریم را از آی‌بی‌ام خرید، سازمان برنامه و بودجه آن زمان بود که به شکل جدی و گسترده از کامپیوتر استفاده می‌کرد. البته استفاده از کامپیوتر پیش از انقلاب محدود به انجام کارهای روزمره و تراکنش‌ها بود. طبیعتاً هوش مصنوعی وجود نداشت و حتی بانک‌های اطلاعاتی مثل اوراکل در دسترس نبودند.

در آن زمان وقتی با کوبول یا فُرترَن برنامه‌نویسی می‌کردیم، باید اول خودمان دیتابیس تعریف می‌کردیم و می‌گفتیم از فلان بیت حافظه تا فلان بیت اسمش A است و از فلان‌جا تا فلان‌جا B است و وقتی اینها را در هم ضرب می‌کنی، برو فلان‌جا در حافظه بنویس. در آن زمان چیزی مثل اکسل را باید اول در برنامه می‌نوشتیم و بعد تازه با آن دستورهای برنامه‌نویسی را انجام می‌دادیم.

در آن زمان فاصله‌مان با کشورهای دیگر چقدر بود؟

همان‌طور که گفتم، کامپیوتر از اواخر دهه 40 در ایران وجود داشت و از شرکت‌های معظمی چون آی‌بی‌ام نیز خریداری می‌شد. دانشگاه‌هایی مثل امیرکبیر، شریف و مدرسه عالی کامپیوتر همگی مجهز به کامپیوتر شده بودند. مین‌فریم‌های زیادی همان موقع در ایران وجود داشت و وضعیت استفاده از فناوری اطلاعات پیش از انقلاب تقریباً با آنچه در آمریکا و اروپا رخ می‌داد، فاصله‌ای نداشت. این عقلانیت در مسئولان آن دوره وجود داشت که باید از آی‌تی به شکل درست استفاده شود. البته یک مقدار هم چشم و هم‌چشمی مطرح بود و خریدهایی بر همین اساس انجام می‌شد.

کسانی که با کامپیوتر در اواخر دهه 40 کار می‌کردند، کسانی بودند که با خود کامپیوترها آمده بودند و به نحوی کار با آن را یاد گرفته بودند. عمدتاً دانش‌آموخته فیزیک یا ریاضی از دانشگاه‌های خارج از کشور بودند. رشته رسمی مثل نرم‌افزار و سخت‌افزار وجود نداشت. اولین رشته رسمی کامپیوتر یا دانشکده رسمی‌ای که فارغ‌التحصیل کامپیوتر بیرون داد، مدرسه عالی کامپیوتر بود. یکسری از دوستان که قدیمی‌تر هستند، مثل کسانی که استاد من در سال 52 در دانشگاه بودند، به شکل تجربی استفاده از کامپیوتر را یاد گرفته و استاد شده بودند.

بر این اساس، اولین دانشکده همان مدرسه عالی کامپیوتر بود و مؤسس مدرسه عالی کامپیوتر هم کسی به نام مرتضی انواری بود که واقعاً همیشه باید از ایشان به نیکی یاد کرد. فکر می‌کنم یکی از بزرگ‌ترین خدماتی که یک انسان می‌تواند به کشورش بکند، ایشان با برپایی مدرسه عالی کامپیوتر انجام داد.

ایشان چند سال پیش فوت کردند. فارغ‌التحصیلان و شاگردانش کم از فارغ‌التحصیلان مدرسه البرز نداشتند. اکثر آنها پس از انقلاب در پست‌های خیلی کلیدی و حساس ایفای نقش کردند. پیش از سازمان نصر کشور، انجمن شرکت‌های انفورماتیک شکل گرفته بود که متشکل از شرکت‌هایی بود که بنیان‌گذاران آن فارغ‌التحصیلان دکتر انواری بودند.

ریاست دوره اول انجمن شرکت‌های انفورماتیک، مسعود مرتضوی بود و پس از او بابک قطبی ریاست این انجمن را بر عهده گرفت که هردو از فارغ‌التحصیلان مدرسه عالی کامپیوتر بودند. در نصر هم پرویز رحمتی، مدیرعامل رایورز از فارغ‌التحصیلان این مدرسه بود. تقریباً می‌توان گفت پایه‌گذاران اکثر شرکت‌های نرم‌افزاری که پس از انقلاب شکل گرفتند، از مدرسه عالی کامپیوتر فارغ‌التحصیل شده بودند.

فضای مدرسه در آن زمان چطور بود؟ در حال حاضر منحل شده یا نامش تغییر کرده است؟

این مدرسه عالی یک مقدار هم سیاسی بود و اولین دانشکده‌ای بود که پیش از انقلاب به دلیل فعالیت‌های سیاسی یک سال منحل شد. پس از انقلاب هم تعداد زیادی از فارغ‌التحصیلانش در جبهه شهید شدند، بعضی در پست‌های مدیریتی جای گرفتند و البته تعدادی هم مهاجرت کردند. بعد از انقلاب مدارس عالی به‌کلی منحل شدند و مدرسه عالی کامپیوتر زیرمجموعه دانشگاه شهید بهشتی شد، یعنی همه کسانی که دوره تحصیل‌شان با انقلاب مصادف شده بود، مدرک‌شان را از دانشگاه شهید بهشتی گرفتند. تعداد کمی، شاید در حدود 40، 50 نفر قبل از انقلاب فارغ‌التحصیل شده بودند که من هم جزوشان بودم.

پس از انقلاب، انجمن انفورماتیک ایران ایجاد شد که با انجمن شرکت‌های انفورماتیک تفاوت دارد. اولی انجمن علمی بود و دومی رویکرد صنفی داشت. انجمن انفورماتیک جزء اولین انجمن‌های علمی است که در سال‌های بعد از انقلاب شکل گرفته است. رئیس آن در حال حاضر آقای مشایخ است که چندین دوره رئیس انجمن بوده است.

در نسل بعدی می‌توان سکوت و سکونی را دید که با ورود پی‌سی‌ها تا حدودی شکسته شد و نسل دومی را شکل داد.

از چه سالی؟

اولین پی‌سی‌هایی که وارد ایران شد و خودم با آن شروع به کار کردم، فکر می‌کنم مربوط به سال‌های 64، 65 باشد. کامپیوترهای 8086، معروف به اکس‌تی بلغاری بودند که شرکت داده‌پردازی (نام نمایندگی آی‌بی‌ام پس از انقلاب به داده‌پردازی تغییر کرد) به تعداد زیاد وارد کرده بود.

در نسل اول زبان‌های رایج آن زمان، زبان برنامه‌نویسی اسمبلی بود که هنوز هم اسمبلی را داریم، ولی نه به مفهوم آن موقع، به‌علاوه فرترن، پی‌ال/1، آرپی‌جی و… زبان‌هایی که الان دیگر وجود خارجی ندارند. برای اینکه سطح کامپیوترهای اولیه را با 10، 20 سال بعدش مقایسه کنم، باید بگویم حافظه اولین کومودوری که پس از انقلاب به‌عنوان اسباب‌بازی برای فرزندم خریدم و یک جعبه کوچک بود، شاید چند صد برابر حافظه مین‌فریمی بود که سال 52 با آن کار می‌کردم.

تازه حجم آن دستگاه به قاعده یک اتاق بود و فقط یک سالن خیلی بزرگ لازم بود که حتماً باید کولر و ایرکاندیشن داشت و درجه حرارت باید پایین می‌آمد. کف اتاق هم کاذب بود و کابل‌کشی از زیر آن انجام می‌شد.

به خاطر دارم وقتی با اسمبلی کد می‌زدم و برنامه دچار مشکلی می‌شد، باید می‌رفتم 10، 20 صفحه صفر و یک پرینت می‌گرفتم و اینها را 16تا، 16تا می‌شمردم و می‌گفتم اینجا را تعریف کرده‌ام به‌عنوان A و اینجا را به عنوان B و… این‌طوری برنامه را دیباگ می‌کردم. حالا که به آن کار فکر می‌کنم، مغزم سوت می‌کشد که چطور من در آن زمان با 20 صفحه صفر و یک برنامه را دیباگ می‌کردم. نرم‌افزارهای آن نسل را اصطلاحاً TPS (Transaction Process Systems) می‌گوییم. بیشتر سیستم انبار و حقوق و دستمزد و مانند اینها بود.

پیش از انقلاب تمام محاسبات کنکور سراسری با کامپیوتر انجام می‌شد. در همان زمان من هم در سازمان سنجش وزارت علوم مشغول به کار بودم. در بسیاری از پروژه‌های ملی هم از ظرفیت‌های کامپیوتر استفاده می‌شد. به خاطر دارم که از من خواسته بودند پروژه‌های ملی که انجام شده، در دیتابیس بزرگ گرد هم آورم که در داده‌ها امکان جست‌و‌جو فراهم باشد. چیزی به‌عنوان مانیتوری که ما الان می‌بینیم، نبود.

فقط یک کنسول بود در اتاق کامپیوتر که روی آن کنسول، به رئیس حزب رستاخیز دمو دادم که به چه شکل می‌توانیم بگوییم چند پروژه در ایران داریم که مثلاً مربوط به حوزه زنان است و در آن از کلمه زن استفاده شده است. الان شما به‌راحتی کوئری سرچ می‌کنید، ولی انجام چنین کاری در پروژه‌های آی‌تی آن زمان کار دشواری بود.

چرا سکوت و سکون را پس از انقلاب شاهد بودیم؟

اگر خاطرتان باشد، پس از انقلاب اول اعلام شد شطرنج حرام است و بعد گفتند اشکالی ندارد. یکی از چیزهایی که رسماً نگفتند حرام است، ولی آن را از نشانه‌های غرب می‌دانستند، کامپیوتر بود که نامطلوب شناخته می‌شد. تمام کامپیوترهای مین‌فریمی که در ایران وجود داشت، اجاره چندساله بودند. بعد از انقلاب به آی‌بی‌ام گفتیم ما این کامپیوترها را نمی‌خواهیم و بیایید و ببرید. آی‌بی‌ام کامپیوترها را نبرد و گفت اگر نمی‌خواهید، بریزیدشان در دریا ولی اجاره‌هایش را بعداً از طلب‌هایی که در آمریکا داشتیم، گرفت.

مدتی هم برای اینکه اجاره ندهیم، در اتاق کامپیوتر را بسته بودیم. یادم هست در دانشگاه صنعتی شریف ظاهراً در اتاق بسته بود، ولی یک در پشتی وجود داشت که از آن در بچه‌ها وارد اتاق می‌شدند و کارشان را انجام می‌دادند. کامپیوتر کارش را انجام می‌داد، ولی خیلی مخفی.

بعضی جاها هم که دیگر کم‌کم راکد شده بود. در همان زمان که کامپیوتر را دوست نداشتند، جلسه کنفرانسی برگزار شد که من جزء جوانان آن جلسه بودم. با یک کاپشن چریکی اوایل انقلاب هم بالای سن رفته بودم. پنج نفر آنجا بودیم. میزگردی برگزار شد درباره نقش کامپیوتر و در این باره توضیح داده شد.

دوستان زیادی آمدند و نشستند و خبرهایش منتشر شد. بعد کم‌کم کامپیوتر از این حالت نامطلوب درآمد و شورای عالی انفورماتیک شکل گرفت و پرچم داده‌پردازی رسماً بالا رفت و آی‌بی‌ام به داده‌پردازی تبدیل شد، ولی همچنان مین‌فریم‌ها بودند و فعالیت‌ها بسیار محدود بود. مثلاً می‌رفتی داده‌پردازی، کلی کار می‌کردی و فقط یک لیست حقوق و دستمزد درمی‌آوردی؛ در همین حد.

برای اینکه آن زمان برنامه‌ای بنویسیم، چیزی مثل کیبورد وجود نداشت. کارت پانچ داشت. کارتی که 80 ستون داشت و در هر کدام از 0 تا 9 چاپ شده بود. بالایش هم سه تا ستون خالی وجود داشت. من اگر می‌خواستم به کامپیوتر بگویم 123، باید با دستگاه پانچ می‌رفتم توی این کارت پانچ و در ستون یک عدد 1 را سوراخ می‌کردم و در ستون بعدی عدد 2 و در ستون بعدی عدد 3 را. ریدری که این را می‌خواند، می‌فهمید من گفتم 123. اگر حرف A، B، C و… را می‌خواستم بنویسم، باید ترکیبی از عدد و ستون‌های بالا را سوراخ می‌کردم.

در نتیجه اگر می‌خواستم یک برنامه 200خطی کوچک بنویسم که جدول ضرب را برای من انجام دهد و آن را چاپ کند، باید یک کارتن 500 کارتی پانچ می‌کردم و به ریدر می‌دادم تا آن را بخواند و اجرا کند. یکی از مصیبت‌های ما وقتی بود که این کارت‌ها از دست‌مان به زمین می‌ریخت. فاجعه بود، چون اگر کارت‌ها جابه‌جا می‌شد، مرتب کردن‌شان به این سادگی ممکن نبود. برای اینکه این کارت‌ها گم نشود، با ماژیک یک خط کج رویشان می‌کشیدیم تا اگر ریخت، از آن خط و نقشی که رویش بوده، بتوانیم این کارت‌ها را مرتب کنیم.

بعد از ورد نسل اول پی‌سی‌ها شرایط به چه شکل پیش رفت؟

اولین نسل پی‌سی‌ها در ایران یکی، دو سال بعد از اینکه وارد بازار جهانی شد، به ایران آمد. یک زبان برنامه‌نویسی هم برای این پی‌سی‌ها تحت عنوان دیبیس2 بود و داده‌پردازی یک کلاس دیبیس2 گذاشته بود.

معتقدم سال‌های 57 تا 67 سال‌های سکوت و حفظ مین‌فریم‌ها و همان داشته‌هایمان از صنعت آی‌تی پیش از انقلاب بود. می‌توانم بگویم در آن 10 سال اتفاق خیلی عجیب رو‌به‌جلویی رخ نداد. با آمدن پی‌سی‌ها شکل جدید استفاده از کامپیوتر شروع شد. دو گروه شرکت آن زمان وارد بازار شدند. یکی شرکت‌های نرم‌افزاری و دوم شرکت‌های سخت‌افزاری که شروع به فروختن پی‌سی کردند.

شرکت‌های نرم‌افزاری در آن دوره چه کار می‌کردند؟

اولین نرم‌افزارهایی که ما می‌نوشتیم نرم‌افزارهای حسابداری، حقوق و دستمزد و انبار بود که به صورت پکیج می‌فروختیم. قیمت‌های آن زمان مثلاً 100 هزار تومان بود. شرکت‌هایی مانند ایران‌سیستم هم شکل گرفته بودند که این یکی فارسی‌ساز درست کرده بود، ولی کلاً چهار شرکت نرم‌افزاری در نسل اول ورود پی‌سی‌ها شروع‌کننده بودند؛ همکاران‌سیستم، مشاورین پارس سیستم، رایورز و نماد ایران. تقریباً می‌توان گفت این چهارتا بیشترین سهم بازار را در اختیار داشتند و با زبان‌های مختلف هم کار می‌کردند؛ فاکس‌پرو، دلفی، بیسیک و… . بچه‌های رایورز اگر اشتباه نکنم قبل از اینکه شرکت را تأسیس کنند، با مین‌فریم در ایران‌خودرو کار می‌کردند. کم‌کم شرکت‌ها یکی‌یکی زیاد شدند.

مشتری این شرکت‌ها چه کسانی بودند؟ بیشتر حاکمیتی بودند یا شرکت‌های دیگر؟

آن زمان مشتریان از بخش خصوصی بودند. چون این شرکت‌ها بیشتر TPSها را مکانیزه می‌کردند، مشتریان‌شان کارخانه‌های خصولتی یا خصوصی بود. اگر پیش از انقلاب اصلی‌ترین استفاده‌کننده از مین‌فریم‌ها دولت و دانشگاه بود، بعد از انقلاب بیشتر به سمت صنعت و کارخانه‌ها رفت.

یک اتفاق بزرگ دیگری هم که رخ داد، این بود که ما از «بزرگ زیباست» به سمت «کوچک زیباست» حرکت کردیم. این اتفاق ربطی به ایران هم ندارد و در کل دنیا رخ داد. وقتی ما روی مین‌فریم‌ها کار می‌کردیم، همه‌چیز دست واحد کامپیوتر بود. ریش و قیچی دست مدیر کامپیوتر بود و اگر هوای او را نداشتند، هیچ گزارشی بیرون نمی‌آمد و هیچ‌کس بلد نبود با مین‌فریم کار کند. پی‌سی‌ها که آمدند، قضیه وارونه شد.

ما یک پی‌سی را روی میز مدیر مالی گذاشتیم و یک نرم‌افزار حسابداری را که نوشته بودیم نیز به او دادیم تا خودش هر گزارشی را که می‌خواهد با استفاده از برنامه تهیه کند. در حقیقت اتفاق حیرت‌انگیز و زیبایی در دنیا رخ داد و آن این بود که پی‌سی‌ها روی میز کاربران اصلی رفتند. تا پیش از آن روی میز کاربران فقط یک دسته بزرگ پرینت می‌رفت. اتاق کامپیوتر اتاقی محرمانه بود و کسی اجازه ورود نداشت، غیر از یکسری از افرادی که آنجا قدرت‌نمایی می‌کردند. با آمدن پی‌سی‌ها شبکه آمد و کوچک‌ها به هم وصل شدند.

پس اولین دسته نرم‌افزارها همان نرم‌افزارهای ساده‌ای بودند که کار گِل را انجام می‌دادند. به جای اینکه در انبار کاردکس دستی بنویسیم و بگوییم این‌قدر کالا آمد و این میزان رفت، این کاردکس مکانیزه شد. یا مثلاً قبل از اینکه پی‌سی‌ها بیایند، سیستم حقوق و دستمزد 90 درصد کارخانه‌ها و صنایع ما دستی بود.

دفترچه‌هایی بود به طول 70 سانتی‌متر و عرض 40 سانتی‌متر. این دفتر را که باز می‌کردید، دو طرف صفحه حقوق و دستمزد بود. مثلاً برای یک کارخانه که 600 پرسنل داشت، فقط 30 نفر در واحد حقوق و دستمزد فعالیت می‌کردند. این 30 نفر از اول ماه با خودنویس در این دفترچه اسم و فامیل همه را می‌نوشتند و دیتاها را خردخرد وارد می‌کردند و بعد با ماشین‌حساب حقوق‌ها را جمع و ضرب می‌کردند و حقوق‌ها را داخل پاکت می‌گذاشتند و به افراد می‌دادند. ‌

اولین برنامه حقوق و دستمزدی که خودم با همان پی‌سی‌ها برای سه کارخانه در جاده ساوه نوشتم، باعث شد واحد حقوق و دستمزد از 30 نفر برسد به یک نفر که در نصف ماه می‌توانست همان کارها را انجام دهد.

محاسبه حقوق و دستمزد با آن اکس‌تی‌های بلغاری مثلاً برای 600 نفر سه ساعت طول می‌کشید. این سه ساعت الان شده در کمتر از ثانیه. عین همین مسئله را ما برای نوشتن کاردکس‌های سیستم مالی و نوشتن دفاتر مالی و دفاتر اموال داشتیم و اینها کارهای اولیه‌ای بود که با نرم‌افزارهای کامپیوتری انجام می‌شد.  

کم‌کم دیتابیس‌ها و ریلیشن دیتابیس روی پی‌سی‌ها شکل گرفت و کامپیوتر به جایی رسید که همه‌چیزمان شد.

رویکرد حاکمیت در دهه 70 چه بود؟

اجازه بدهید از کمی قبل‌تر بگویم و جلوتر بیایم. رویکرد حاکمیت قبل از انقلاب مثبت و جدی و کمی هم با چاشنی چشم‌و‌هم‌چشمی بود. زمانی که در وزارت علوم کار می‌کردم، یک مدل سیستم داشتیم و جواب نمی‌داد و ما برای قبولی کنکور می‌رفتیم روی مین‌فریم دانشگاه امیرکبیر برنامه را ران می‌کردیم.

وزارت علوم تصمیم گرفت مین‌فریم بخرد. آن زمان آی‌بی‌ام370 هنوز به بازار نیامده بود و آی‌بی‌ام360 آخرین نسلی بود که در سال‌های 53 و 54 عرضه شد. وزارت علوم یک آی‌بی‌ام 360 خرید. اگر آی‌بی‌ام برای مدل‌ها دو نرخ داشت، آنها رفته بودند آن را که ارزان‌تر و کندتر بود، خریده بودند.

وزارت علوم متوجه شد یکی از این ادارات یک آی‌بی‌ام بهتر خریده و تصمیم گرفت یک مدل قوی‌تر بخرد. رفتند و به شرکت گفتند می‌شود این را عوض کنید؟ گفتند عوض کردن نمی‌خواهد. ما می‌توانیم سرعت همین را دو برابر کنیم. آمدند و چیزی را تغییر دادند و سرعت کامپیوتر دو برابر شد.

از آنها پرسیدم چه کار کردید؟ گفت برای ما صرف نمی‌کند دو مدل کامپیوتر بسازیم که یکی تند باشد و یکی کند. برای همین روی همان مدل بهتر پروسسی گذاشتیم که سرعتش را نصف کند. الان همین را به خیلی از شرکت‌ها توصیه می‌کنم که اگر می‌خواهید نرم‌افزار بفروشید، دو مدل نباشد. کل سیستم را به مشتری بدهید و قسمت‌هایی را غیرفعال کنید و هر وقت مشتری خواست، آن بخش‌ها را فعال کنید.

10 سال اول انقلاب هم دوران رکود بود و استفاده جدی از کامپیوتر رخ نمی‌داد. بعدتر مشتریان اصلی کامپیوتر صنایع بودند و دولت به شکل جدی به سمت استفاده از کامپیوتر نرفته بود. اواخر دهه 80 و قبل از سال 2000 بحث دولت الکترونیک در دنیا مطرح شد. در ایران هم نگاهی به آن شد. اولین نگاه جدی از حیث حاکمیتی روی این موضوع را مدیون آقای نصرالله جهانگرد هستیم که از فارغ‌التحصیلان مدرسه عالی کامپیوتر بود و آن زمان برنامه تکفا (برنامه توسعه کاربری فناوری اطلاعات و ارتباطات ایران) را مطرح کرد.

در پروژه تکفا بحث سهم آی‌تی از GDP به میان آمد که کمتر از یک در هزار بود و اصلاً رقمی نبود و برنامه‌ریزی شد که به 1 تا 10 درصد برسد. زمانی که آقای جهانگرد مسئول سازمان فناوری اطلاعات بود، این حوزه تکانی خورد.

چه سالی بود؟

زمان ریاست‌جمهوری آقای خاتمی. می‌توان گفت در دوره ریاست‌جمهوری آقای هاشمی رفسنجانی، تازه از دوره جنگ بیرون آمده بودیم و پی‌سی‌ها و شرکت‌های نرم‌افزاری تازه داشتند ظاهر می‌شدند. در دوره آقای خاتمی، حاکمیت از آن حالت سکون بیرون آمد و اتفاقاتی در سازمان فناوری اطلاعات رخ داد. دوباره در دوره آقای احمدی‌نژاد کامپیوتر به حاشیه رفت و دوره رکودی را از سر گذراندیم. در آن دوره رئیس سازمان فناوری اطلاعات تغییر کرد. شورای عالی انفورماتیک و فضاهای تکراری آی‌تی وجود داشت، ولی نگاه در آن هشت سال بسته بود و دوره افول بود.

البته اجبار حرکت به سمت آی‌تی همچنان وجود داشت، زیرا دنیا به سمت دولت الکترونیک در حال حرکت بود. در ایران هم پلیس سعی کرد کارهایی را به آی‌تی بسپارد. در بخش گذرنامه هم اتفاقاتی رخ داد و مدت‌زمان صدور گذرنامه به همین واسطه از چند ده روز به دو روز تبدیل شد. دوباره در دوره آقای روحانی جهش نسبتاً معقول‌تری را در دولت الکترونیک شاهد بودیم و مشتری اصلی آی‌تی در این دوره دولت شد.

در حال حاضر هم چیزی که به چشم می‌آید، این است که شرکت‌هایی که با دولت کار می‌کنند، دچار یکسری دغدغه شده‌اند. کم‌کم دولت به این سمت در حال حرکت است که یکسری شرکت‌های زیرمجموعه خودش را داشته باشد و فقط از آنها سرویس دریافت کند، زیرا استفاده دولت از آی‌تی اجتناب‌ناپذیر است. از آنجا که بزرگ‌ترین مشتری دولت است، یکسری پروژه‌هایی که اندازه‌شان از برنامه‌های حقوق و دستمزد و نرم‌افزار ERP (Enterprise Resource Planning) تولیدی خیلی بزرگ‌تر بود، به واسطه نیازهای دولت شکل گرفت.

در اصل حاکمیت مجبور بود به سمت دولت الکترونیک و استفاده از آی‌تی حرکت کند، بنابراین به مشتری بزرگ آی‌تی تبدیل شد. از طرفی باید زیرساخت‌ها را درست می‌کرد و از طرف دیگر هم احتیاج به نرم‌افزار داشت که این نرم‌افزارها بتوانند مشکلات دولت را حل کنند و پورتال‌های سازمانی شکل گرفت. در حال حاضر دولت با بحران روبه‌روست. به دلیل مهاجرت‌ها در جنگ سایبری که الان مهم‌ترین موضوع دنیاست، مشکل داریم.

ما به تعداد نهادهای کشور حداقل یک متخصص امنیت لازم داریم که نداریم. صنعت آی‌تی بهترین نرم‌افزارها را می‌نویسد، افتا می‌گیرد، قفل می‌گذارد و مرتب می‌کند، بعد می‌دهند به ادمین یک شرکت دولتی و او هم پسورد 123456 می‌گذارد و با یک پسورد تمام این زحمات هدر می‌رود.

در نتیجه ما الان احتیاج داریم فرهنگ درست استفاده از آی‌تی را نهادینه کنیم و سطح امنیت را بالا ببریم. مزیت ایران را از من بپرسید، هنوز می‌گویم فعالیت‌های مغزافزاری و نرم‌افزاری است، نه سخت‌افزاری. معتقدم شاید روزی بتوانیم بهترین موتور دنیا را طراحی کنیم و این دور از ذهن نیست، ولی هیچ‌وقت نمی‌توانیم بهترین موتور دنیا را بسازیم. فاصله آن‌قدر زیاد است که از نظر سخت‌افزاری غلط است اگر بخواهیم یک ماشین بهتر از بنز بسازیم، ولی می‌توانیم بهترین موتور را برای آن طراحی کنیم. این مزیت یعنی اینکه باید فضایی بسازیم که آن نیروی مغزافزاری در خدمت‌مان باشد.

لازم می‌دانم به این نکته هم اشاره کنم که آقای باقری اصل در دوره‌های مختلف نقش خیلی خوبی در حاکمیت داشت و توانست به توسعه آی‌تی کمک کند. دوستان دیگری هم کمک کردند تا صنعت آی‌تی شکل بگیرد. به‌عنوان مثال در سازمان مدیریت صنعتی حدود 20 دسال است دوره‌های MITM داریم که در حقیقت MBA با نگاه آی‌تی است. ما در حال حاضر به یکسری آکادمی‌های تخصصی احتیاج داریم که بعد از دانشگاه بتوانند فارغ‌التحصیلان را به شکل حرفه‌ای وارد بازار کار کند.

وضعیت آی‌تی ایران در حال حاضر به چه شکل است؟

به نظرم در سرازیری قرار داریم. نه به این خاطر که حاکمیت حمایت نمی‌کند، بلکه به این خاطر که حاکمیت در حال حرکت به سمت انحصار است. به جای اینکه از این طیف وسیع شرکت‌های نرم‌افزاری حمایت کند و به فکر ایجاد و توسعه زیرساخت‌ها باشد، به این سمت می‌رود که تعداد محدودی شرکت بزرگ داشته باشد و کارها را به همان‌ها بسپارد. نگاه حاکمیت به آی‌تی نگاه انکوباتوری نیست، در حالی که باید چنین باشد.

حدود 20 سال پیش در کیش بودم و یکی از دوستانم به من گفت به دنبال کسی می‌گردد که سه میلیارد تومان به او بدهد تا یک اسکله تفریحی در کیش بسازد. گفتم برای چه؟ گفت من حاضرم این سه میلیارد را وام کم‌بهره بدهم یا حتی بلاعوض. چون من تا حالا 10 درصد از زمین‌های کیش را متری 200 هزار تومان فروخته‌ام و اگر این درست بشود، 90 درصد بقیه را می‌توانم متری 300 هزار تومان بفروشم. نگاه دولت به صنعت آی‌تی باید این‌شکلی باشد.

هرچقدر به صنعت آی‌تی نگاه اسکله تفریحی کیش را داشته باشیم، سودش را به شکل چندین برابری جای دیگری می‌بریم. می‌توانیم دفاع سایبری خود را تقویت کنیم. وزارت اطلاعات نمی‌تواند مثلاً 100 متخصص استخدام کند تا سطح امنیت سایبری را بالا ببرد. سطح امنیت سایبری کشور به سطح آی‌تی همان کشور ربط دارد، نه‌فقط به سطح آی‌تی سیستم اطلاعاتی و امنیتی‌اش. در نتیجه اگر در سطح ملی 100 هزار نفر را داشته باشیم که متخصص امنیت باشند و هزار نفرشان در سازمان‌های دولتی فعالیت کنند، می‌توانیم بگوییم از حیث امنیتی در سطح معقولی قرار داریم.

از دهه 70 موضوع شرکت‌ها را رها کردیم. چه اتفاقی برای آنها افتاد؟

در دهه 70 شرکت‌ها در حال شکل‌گیری بودند. از دوره آقای احمدی‌نژاد کمی این موضوع رها شد و از دهه 90 شرکت‌هایی ایجاد شدند که بازار داخلی خود را داشتند. من یک نکته را هم بگویم که سهم بازار نرم‌افزار کشور می‌تواند بیش از 10 برابر وضع موجود باشد.

در نتیجه اگر مرزها باز شود و ما عضو سازمان تجارت جهانی شویم و بدون هیچ محدودیت و تحریمی شرکت‌هایی مانند مایکروسافت بتوانند به ایران بیایند، ایران از نظر آنها یک بازار بکر خریدار است. یعنی ما از طرفی مزیت نسبی روی نیروی کار داریم که الان ضعیف شده و از طرفی هم بازاری داخل ایران وجود دارد که فقط 10 درصدش بین شرکت‌های نرم‌افزاری می‌چرخد و 90 درصدش درست از فناوری اطلاعات استفاده نمی‌کند.

خطر این است که ما این ته‌مانده شرکت‌های نرم‌افزاری که همگی دارند به‌شدت کوچک می‌شوند و مهاجرت می‌کنند، ضعیف و ضعیف‌تر کنیم. بعد یکدفعه در زمانی بالاخره عضو WTO می‌شویم و مرزها چه بخواهیم و چه نخواهیم باز می‌شود. اگر آماده نباشیم، کشور را دودستی تقدیم کمپانی‌های خارجی خواهیم کرد.

اتفاقی که اخیراً رخ داده این است که آن شتاب روبه‌جلوی خیلی خوبی که با حضور استارتاپ‌ها و توسعه شرکت‌های نرم‌افزاری در کشور شکل گرفته بود، با بحران مهاجرت نیروی کار مواجه شده و این بزرگ‌ترین تهدید است. بزرگ‌ترین فرصت‌مان هم داشتن افرادی است که می‌توانند تلنت شوند و ما بلد نیستیم این کار را بکنیم یا برایش برنامه‌ای نداریم.

در حال حاضر با تهدید مهاجرت شرکت‌ها نیز مواجه هستیم. از امارات برای یکی از دوستان من نامه آمده بود که ما شرکت شما را می‌شناسیم که در حوزه هوشمندسازی کشاورزی کار می‌کنید و از برنامه‌هایتان خبر داریم، خودت و 10 پرسنلت به اینجا بیایید و ما همه امکانات اقامتی را برایتان فراهم می‌کنیم.

وقتی امارات می‌گوید می‌خواهم در زمینه هوش مصنوعی یک ساله صد هزار نیرو وارد کنم، از کجا می‌خواهد این کار را انجام دهد؟ تعدادی را قطعاً از ایران می‌گیرد. یکی از بهترین غرفه‌ها در الکامپ تینواستارز بود. یک بچه 10 ساله با پایتون نرم‌افزار ورود و خروج کلاس را نوشته بود. همه دست زدند و تعریف کردند، ولی چه فایده؟ ما بایستی برای تمام مدارس ایران اسپانسر داشته باشیم و سه چهار کمپ توسعه آی‌تی بگذاریم. اگر از هر مدرسه هم پنج نیروی تلنت پیدا کنیم، کار مهمی انجام پذیرفته است.

ما در مسیر بحرانی قرار داریم و احتیاج داریم در این فضای بحرانی تمام توجه‌مان به آموزش و نگهداشت نیروی انسانی باشد. نمی‌توان جلوی افراد را گرفت که مهاجرت نکنند، ولی باید تعداد ورودی‌هایمان را در عرضه و تقاضا آن‌قدر زیاد کنیم که حتی اگر نیمی از آنها رفتند، با مشکل نیروی انسانی روبه‌رو نباشیم.

افراد اثرگذار در تاریخ صنعت نرم‌افزار را چه کسانی می‌دانید؟

اسم بردن دشوار است، زیرا بسیاری از اسم‌ها را ممکن است فراموش کرده بودم، ولی به شکل کلی می‌توانم نمونه‌هایی را نام ببرم. فکر می‌کنم یکی از اصلی‌ترین اثرگذاران، حتی پیش از دکتر انواری، مسئولان دهه 40 بودند که عقلانیتی در آنها وجود داشته که آی‌تی را به‌عنوان سکوی توسعه می‌دانستند.

به‌خصوص مسئولان سازمان برنامه. ریشه همه برنامه‌ها آنجا بوده است. کسی که عجیب است هنوز بسیاری اسمش را نمی‌دانند، دکتر انواری است. او اثرگذاری آکادمیک داشت. اولین نسلی که وارد بازار آی‌تی شدند که تعدادشان هم خیلی زیاد است و حداقل 400، 500 نفری می‌شوند هم بسیار اثرگذار بودند. متأسفانه خیلی‌هایشان ایران نیستند یا بعضاً از دنیا رفته‌اند. از این نسل می‌توان به‌عنوان نسل طلایی قدیمی نام برد.

از اولین جاهایی که در کشور کار علمی زیرساختی کرد نیز انجمن انفورماتیک ایران بود. دکتر مشایخ چندین دوره است که رئیس این انجمن است و بچه ندارد و بچه‌اش انجمن انفورماتیک ایران است. تمام مقاله‌ها را ویراستاری می‌کند و گزارش کامپیوتر مرتب چاپ می‌شود که یکی از مجلات معتبر این حوزه است. کمی جلوتر بیاییم، اولین اقدام را آقای جهانگرد انجام داد. البته می‌توانیم از رؤسای شورای عالی انفورماتیک مثل دکتر سپهری و امثالهم هم یاد کنیم که در آن دوره‌ها حضور داشتند.

لینک کوتاه: https://karangweekly.ir/eiao
نظر شما درباره موضوع

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.